شما اسمش رو چی میذارید؟

ترویج بی اخلاقی در جامعه استارتاپی - Mohsen Elhamian - MohsenElhamian.com - سایت شخصی محسن الهامیان
اخیرا تو یکی از رویدادهای کارآفرینی و فناوری شرکت کردم. سوژه رویداد، انتقال تجربیات چند تا از فعالان استارتاپی شهر و استانی دیگه در زمینه ساخت و پرورش اکوسیستم استارتاپی منطقه‌شون بود. در طول ارائه این بزرگواران، چندین مرتبه به اخلاقی بودن یا نبودن فعالیت‌ها و راهکارهایی که ارائه میدادن فکر کردم.

برای مثال میگفتن که وقتی نمیتونستن همراهی چند تا مدیر که سایه همدیگه رو با تیر میزدن جلب کنن، میرفتن اینطور وانمود میکردن که طرف مقابلِ مدیرِ موردِ نظر، به شدت به همکاری با اون مدیر علاقمنده. مثلا اگر مدیر الف و مدیر ب با هم مشکل داشتن، میرفتن پیش مدیر الف و بهش میگفتن مدیر ب گفته تا مدیر الف توی کار نباشه هیچ ارزشی برای کار قائل نیست و همکاری نمیکنه و همینطور برعکس.

با این حال تلاش کردم این دست کارها رو حمل بر رِندی و زیرکی اونها بذارم، نه روشی برای ترویج بی اخلاقی و خودم رو متقاعد کردم که هدف، وسیله رو توجیه میکنه. این توجیه‌های مدام من در طول ارائه ادامه داشت تا زمانی که نفر اصلی ارائه‌دهندگان خواست اولین تجربه‌ش از ورود به دنیای کسب و کار بگه. اطرافیانش هم تاکید میکردن که این خاطره که میخواد تعریف کنه رو به دقت گوش کنیم که خیلی جذاب و آموزنده‌ست.

بگذارید از اینجا به بعد رو از زبان خود این دوست گرامی (نقل به مضمون) بگم:

«حدود n سال پیش (فکر کنم حدود ده سال) با یک گروه کوهنوردی به صعود یک قله رفته بودم. من در اون صعود کفش‌های کوهنوردی پوشیده بودم که آمریکایی و نسوز بود و فقط ۵ هزار تومن از شهرمون خریده بودم. توی مسیر کوهنوردی، نظر چند تا از اعضای تیمی که باهاشون رفتم و تقریبا همشون (حدود ۳۰ نفر) غریبه بودن، به کفشهام جلب شد.

پرسیدن کفشهات چیه به نظر خوب میاد؟ و منم بهشون گفتم که جنس آمریکایی هست و حتی براشون گذاشتم توی آتیش تا ببینن نسوز هست. خیلی خوششون اومدو پرسیدن چقدر و از کجا خریدم؟ یه نکته مهمی بهتون بگم همینجا … وقتی میخواین لاف بزنین، لاف بزرگ بزنین … وقتی میخواین لاف بزنین، لاف بزرگ بزنین.

آره داشتم می‌گفتم … پرسیدن چقدر و از کجا خریدم؟ منم بهشون گفتم از دوبی و دو میلیون تومن خریدم. اینها هم که از کفش‌ها خوششون اومد گفتن ما هم بخوایم میتونی برامون بگیری؟ که خب منم یک کم مِن مِن کردم گفتم آره حالا میتونم یه کاریش بکنم، سعی می‌کنم کارتون رو راه بندازم، هر وقت رفتم سمت دوبی میخرم براتون اگه خواستین.

خلاصه گذشت این جریان و منم برگشتم شهرم و گفتن یه چیزی گفتن حالا. بعد دو هفته یکیشون زنگ زد گوشیم و گفت که آقا ما میخوایم پول بریزیم، میتونی بگیری برامون؟ که باز من با کمی منت قبول کردم ازشون و شماره کارتم رو گرفت و گفت میریزم خبر میدم. باز من گفتم حالا یه حرفی زدن و پیگیر نمیشن که دو روز بعد زنگ زد گفت آقا زحمتت ۳۰ نفر از بچه‌ها میخوان این کفش رو و من مجموعا ۶۰ تومن برات ریختم. باورم نشد، چک کردم کارت رو، دیدم بله ریختن.

هیچی دیگه من با ۱۵۰ هزار تومن از اون پول کفش‌ها رو از بازار شهرمون خریدم براشون فرستادم، یه مقدار هم به بابام تو یه کاری کمک کردم، با یه مقدارش یه پراید نوک مدادی برا خودم خریدم و با باقیش هم یه سری خرده ریزه خریدم و یه مقداری هم موند. این شد اولین تجربه کسب و کار و درآمدزایی من.

و خب میخواستم همین رو بهتون بگم که تو لاف زدن کم نذارین. وقتی میخواین لاف بزنین، لاف بزرگ بزنین. البته اینم بگم که بعدها من به اون بنده خدا زنگ زدم و گفتم که یه همچین کاری کردم و کل ماجرا رو براشون تعریف کردم و بهش هم ثابت کردم که شرعا و قانونا این کار من اشتباه نبوده.»

 

خب این حرفهای ایشون بود. میخوام توجه شما رو به نکته‌ای که این برادر گرامی از طرح خاطره‌شون قصد داشتن بگن جلب کنم:

وقتی میخواین لاف بزنین، لاف بزرگ بزنین.

اونطور که من از «اخلاق» تعریف و برداشت دارم توی ذهنم، خاطره‌ای که در بالا تعریف شد، تنها یک لاف زدن ساده نبود. کاری ندارم که واقعا چنین کاری توجیه شرعی و قانونی داره یا نه … اما مطمئنم که به هیچ عنوان توجیه اخلاقی نداره. حداقل با اون برداشتی که من از اخلاق در ذهنم دارم، چنین کاری اخلاقی نیست. نمیخوام برچسب بزنم و قضاوت کنم، اما مطمئنم که من اسم چنین کاری رو هر چیزی که بذارم، لاف زدن نمیذارم.

این اتفاقی هست که به صورت گسترده داره در جامعه ما رخ میده. ما کارهای نادرست، ناشایست یا غیر اخلاقی زیادی انجام میدیم و بعد در یک پوشش رنگ‌آمیزی شده، بهش وجهه خوبی میدیم و نه تنها توجیهش می‌کنیم، بلکه با افتخار اون رو برای دیگران هم تعریف می‌کنیم.

خیلی وقت‌ها اگر میگیم که مثلا «زرنگ‌بازی درآوردم»، «تیزبازی درآوردم»، «یه حرکتی زدم»، «حواسم جمع بود»، «تو پاچه‌ش کردم»، «لاف زدم»، «خالی بستم» یا چیزهایی شبیه اینها، در واقع داریم یک کار ناشایست و غیر اخلاقی خودمون رو توجیه می‌کنیم و به ترویج بی اخلاقی دامن می‌زنیم.

در نظر من عمق ماجرا در موردی که در بالا تعریف کردم، از این هم بیشتر هست. بسیار برام جای تاسف بود و هست که چنین الگوی فکری نادرستی از زبان فردی در مقام منتور، مشاور، الگو، راهنما یا هر چیزی شبیه این شنیده میشه و رواج داده میشه. چیزی که به نظرم نوعی عادی‌سازی بی‌اخلاقی و ترویج بی اخلاقی و گسترش الگوهای فکری نامناسب در جامعه هست.

متاسفانه وضعیت به شکلی هست که افرادی که اخلاق رو در چنین شرایطی لحاظ می‌کنند، از افرادی که به چنین چیزی توجهی ندارند عقب می‌افتند و این وضعیت به حدی بد میشه که همین افرادی که اخلاق رو لحاظ نکردند با تبعات و آورده‌های همین تصمیمات غیر اخلاقی به جایگاهی می‌رسند که صاحب تریبون و فرصتی برای ترویج افکار نامناسبشون و ترویج بی اخلاقی میشن.

ختم کلام اینکه نمی‌دونم «شما اسمش رو چی میذارید؟» ولی من دید مثبتی به چنین رفتارهایی ندارم و معتقدم که ترویج بی اخلاقی و عقایدی در این سطح، به مراتب از انجام دادن این کارها بدتر هست. به نظرم لازم هست با دید و دقت بیشتری به سخنران، منتور یا هر فردی در رویدادهای بعدی نگاه کنیم و در مقابل مسموم شدن افکار خودمون و جامعه استارتاپی و کارآفرینی با دیدگاه‌های نادرست حساس باشیم.

 

 

«هر سه‌شنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقت‌ها خارج از این زمان‌بندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشته‌های جدید مطلع بشید، هم می‌تونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسالل مطالبب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم می‌تونید به این کانال تلگرامی بیاید.»