اگر برای ما هم اتفاق افتاد چی؟!

آینده های فردی - Futures - Personal Future Studies - Mohsen Elhamian - MohsenElhamian.com - سایت شخصی محسن الهامیان

چی؟ من؟ من برم سربازی؟ هه! من کلی پارتی دارم. من میرم ارشد و با پروژه سربازی رو رد می‌کنم.

چی؟ من؟ من ورشکست بشم؟ هه! من n تا کسب و کار کوچیک و بزرگ دارم. کلی پول تو بورس و بانک‌های مختلف دارم.

چی؟ من؟ من بیمار و زمین‌گیر بشم؟ هه! من حاضرم بمیرم ولی کارم به تخت و بیمارستان و معلولیت نکشه.

بذارید از همین اولش از آخرش شروع کنم. به نظر میاد که ما تنها در اون دسته از شرایط بحرانی دچار مشکل میشیم و واقعا در بحران قرار می‌گیریم که خوش‌بینانه و از سر غرور، حتی احتمال وقوع اون شرایط رو نداده بودیم و براشون چاره‌اندیشی نکرده بودیم. در این بین اینطور به نظر میاد که بزرگترین ایراد ما در این رویکرد این هست که همواره ایده‌آل‌ترین آینده محتمل خودمون رو می‌بینیم و برنامه‌های زندگیمون رو تنها بر اساس همین یک آینده برنامه‌ریزی می‌کنیم.

 

آینده های فردی

در آینده‌پژوهی، مفهومی به نام «آینده‌پژوهی فردی» هم داریم. در این شاخه از آینده‌پژوهی به استفاده از رویکردها، ابزارها و روشهای آینده‌پژوهانه در زندگی فردی می‌پردازیم. مفهوم دیگه‌ای که در این زمینه در آینده‌پژوهی بسیار کمک میکنه، لزوم توجه به آینده‌ها به جای توجه به تنها یک آینده هست. در نگاه درستی از آینده‌پژوهی فردی، ما به بررسی تمامی آینده‌های ایده‌آل، محتمل، واقع‌بینانه و … می‌پردازیم و سناریوهای متفاوتی رو بر اساس احتمالات مثبت و منفی هر کدوم از اونها در آینده زندگی فردیمون طرح‌ریزی کرده و برنامه‌هامون برای هر کدوم از این سناریوها رو مشخص می‌کنیم.

اگر خدای نکرده پدر شما از دنیا بره چی؟ اگر شغلتون رو از دست بدید چی؟ اگر در رشته و دانشگاه مورد علاقه‌تون قبول بشید چی؟ اگر به شکلی از معلولیت دچار بشید چی؟ اگر ارتقای شغلی بگیرید چی؟ اگر سوژه و موقعیت مناسبی برای ازدواج براتون پیش بیاد چی؟ اگر فرزندی به خانواده شما اضافه بشه چی؟ اصلا اگر از دنیا برید چی؟ یا مثلا اگر آدم‌های فضایی به زمین حمله کنن و شما رو بدزدن با خودشون ببرن و ازتون بخوان پادشاه سیاره‌شون بشید چی؟!

در همین مورد بخوانید  دریچه جبران | داستان کوتاه

تفکر در مورد اینگونه موضوعات، ضمن افزایش انعطاف و آمادگی ما در مواجهه با شرایط ویژه، توانایی‌های کلی فردی ما رو ارتقاء میده. این موضوع هم در مورد اتفاقات ویژه منفی و هم در مورد اتفاقات ویژه مثبت صادق هست؛ چون حتی یک شرایط ویژه مثبت هم در صورت عدم آمادگی میتونه تبدیل به یک بحران بشه.

پس اجازه بدید بحث رو بیشتر از این کش ندم و در انتهای این مطلب یک بار دیگه این سوال رو از خودمون بپرسم:

اگر برای ما هم اتفاق افتاد چی؟!

 

نسخه دست‌نوشته این مطلب

 

 

«هر سه‌شنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقت‌ها خارج از این زمان‌بندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشته‌های جدید مطلع بشید، هم می‌تونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسالل مطالبب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم می‌تونید به این کانال تلگرامی بیاید.»

شما اسمش رو چی میذارید؟

ترویج بی اخلاقی در جامعه استارتاپی - Mohsen Elhamian - MohsenElhamian.com - سایت شخصی محسن الهامیان
اخیرا تو یکی از رویدادهای کارآفرینی و فناوری شرکت کردم. سوژه رویداد، انتقال تجربیات چند تا از فعالان استارتاپی شهر و استانی دیگه در زمینه ساخت و پرورش اکوسیستم استارتاپی منطقه‌شون بود. در طول ارائه این بزرگواران، چندین مرتبه به اخلاقی بودن یا نبودن فعالیت‌ها و راهکارهایی که ارائه میدادن فکر کردم.

برای مثال میگفتن که وقتی نمیتونستن همراهی چند تا مدیر که سایه همدیگه رو با تیر میزدن جلب کنن، میرفتن اینطور وانمود میکردن که طرف مقابلِ مدیرِ موردِ نظر، به شدت به همکاری با اون مدیر علاقمنده. مثلا اگر مدیر الف و مدیر ب با هم مشکل داشتن، میرفتن پیش مدیر الف و بهش میگفتن مدیر ب گفته تا مدیر الف توی کار نباشه هیچ ارزشی برای کار قائل نیست و همکاری نمیکنه و همینطور برعکس.

با این حال تلاش کردم این دست کارها رو حمل بر رِندی و زیرکی اونها بذارم، نه روشی برای ترویج بی اخلاقی و خودم رو متقاعد کردم که هدف، وسیله رو توجیه میکنه. این توجیه‌های مدام من در طول ارائه ادامه داشت تا زمانی که نفر اصلی ارائه‌دهندگان خواست اولین تجربه‌ش از ورود به دنیای کسب و کار بگه. اطرافیانش هم تاکید میکردن که این خاطره که میخواد تعریف کنه رو به دقت گوش کنیم که خیلی جذاب و آموزنده‌ست.

بگذارید از اینجا به بعد رو از زبان خود این دوست گرامی (نقل به مضمون) بگم:

«حدود n سال پیش (فکر کنم حدود ده سال) با یک گروه کوهنوردی به صعود یک قله رفته بودم. من در اون صعود کفش‌های کوهنوردی پوشیده بودم که آمریکایی و نسوز بود و فقط ۵ هزار تومن از شهرمون خریده بودم. توی مسیر کوهنوردی، نظر چند تا از اعضای تیمی که باهاشون رفتم و تقریبا همشون (حدود ۳۰ نفر) غریبه بودن، به کفشهام جلب شد.

پرسیدن کفشهات چیه به نظر خوب میاد؟ و منم بهشون گفتم که جنس آمریکایی هست و حتی براشون گذاشتم توی آتیش تا ببینن نسوز هست. خیلی خوششون اومدو پرسیدن چقدر و از کجا خریدم؟ یه نکته مهمی بهتون بگم همینجا … وقتی میخواین لاف بزنین، لاف بزرگ بزنین … وقتی میخواین لاف بزنین، لاف بزرگ بزنین.

آره داشتم می‌گفتم … پرسیدن چقدر و از کجا خریدم؟ منم بهشون گفتم از دوبی و دو میلیون تومن خریدم. اینها هم که از کفش‌ها خوششون اومد گفتن ما هم بخوایم میتونی برامون بگیری؟ که خب منم یک کم مِن مِن کردم گفتم آره حالا میتونم یه کاریش بکنم، سعی می‌کنم کارتون رو راه بندازم، هر وقت رفتم سمت دوبی میخرم براتون اگه خواستین.

خلاصه گذشت این جریان و منم برگشتم شهرم و گفتن یه چیزی گفتن حالا. بعد دو هفته یکیشون زنگ زد گوشیم و گفت که آقا ما میخوایم پول بریزیم، میتونی بگیری برامون؟ که باز من با کمی منت قبول کردم ازشون و شماره کارتم رو گرفت و گفت میریزم خبر میدم. باز من گفتم حالا یه حرفی زدن و پیگیر نمیشن که دو روز بعد زنگ زد گفت آقا زحمتت ۳۰ نفر از بچه‌ها میخوان این کفش رو و من مجموعا ۶۰ تومن برات ریختم. باورم نشد، چک کردم کارت رو، دیدم بله ریختن.

هیچی دیگه من با ۱۵۰ هزار تومن از اون پول کفش‌ها رو از بازار شهرمون خریدم براشون فرستادم، یه مقدار هم به بابام تو یه کاری کمک کردم، با یه مقدارش یه پراید نوک مدادی برا خودم خریدم و با باقیش هم یه سری خرده ریزه خریدم و یه مقداری هم موند. این شد اولین تجربه کسب و کار و درآمدزایی من.

و خب میخواستم همین رو بهتون بگم که تو لاف زدن کم نذارین. وقتی میخواین لاف بزنین، لاف بزرگ بزنین. البته اینم بگم که بعدها من به اون بنده خدا زنگ زدم و گفتم که یه همچین کاری کردم و کل ماجرا رو براشون تعریف کردم و بهش هم ثابت کردم که شرعا و قانونا این کار من اشتباه نبوده.»

 

خب این حرفهای ایشون بود. میخوام توجه شما رو به نکته‌ای که این برادر گرامی از طرح خاطره‌شون قصد داشتن بگن جلب کنم:

وقتی میخواین لاف بزنین، لاف بزرگ بزنین.

اونطور که من از «اخلاق» تعریف و برداشت دارم توی ذهنم، خاطره‌ای که در بالا تعریف شد، تنها یک لاف زدن ساده نبود. کاری ندارم که واقعا چنین کاری توجیه شرعی و قانونی داره یا نه … اما مطمئنم که به هیچ عنوان توجیه اخلاقی نداره. حداقل با اون برداشتی که من از اخلاق در ذهنم دارم، چنین کاری اخلاقی نیست. نمیخوام برچسب بزنم و قضاوت کنم، اما مطمئنم که من اسم چنین کاری رو هر چیزی که بذارم، لاف زدن نمیذارم.

این اتفاقی هست که به صورت گسترده داره در جامعه ما رخ میده. ما کارهای نادرست، ناشایست یا غیر اخلاقی زیادی انجام میدیم و بعد در یک پوشش رنگ‌آمیزی شده، بهش وجهه خوبی میدیم و نه تنها توجیهش می‌کنیم، بلکه با افتخار اون رو برای دیگران هم تعریف می‌کنیم.

خیلی وقت‌ها اگر میگیم که مثلا «زرنگ‌بازی درآوردم»، «تیزبازی درآوردم»، «یه حرکتی زدم»، «حواسم جمع بود»، «تو پاچه‌ش کردم»، «لاف زدم»، «خالی بستم» یا چیزهایی شبیه اینها، در واقع داریم یک کار ناشایست و غیر اخلاقی خودمون رو توجیه می‌کنیم و به ترویج بی اخلاقی دامن می‌زنیم.

در نظر من عمق ماجرا در موردی که در بالا تعریف کردم، از این هم بیشتر هست. بسیار برام جای تاسف بود و هست که چنین الگوی فکری نادرستی از زبان فردی در مقام منتور، مشاور، الگو، راهنما یا هر چیزی شبیه این شنیده میشه و رواج داده میشه. چیزی که به نظرم نوعی عادی‌سازی بی‌اخلاقی و ترویج بی اخلاقی و گسترش الگوهای فکری نامناسب در جامعه هست.

متاسفانه وضعیت به شکلی هست که افرادی که اخلاق رو در چنین شرایطی لحاظ می‌کنند، از افرادی که به چنین چیزی توجهی ندارند عقب می‌افتند و این وضعیت به حدی بد میشه که همین افرادی که اخلاق رو لحاظ نکردند با تبعات و آورده‌های همین تصمیمات غیر اخلاقی به جایگاهی می‌رسند که صاحب تریبون و فرصتی برای ترویج افکار نامناسبشون و ترویج بی اخلاقی میشن.

ختم کلام اینکه نمی‌دونم «شما اسمش رو چی میذارید؟» ولی من دید مثبتی به چنین رفتارهایی ندارم و معتقدم که ترویج بی اخلاقی و عقایدی در این سطح، به مراتب از انجام دادن این کارها بدتر هست. به نظرم لازم هست با دید و دقت بیشتری به سخنران، منتور یا هر فردی در رویدادهای بعدی نگاه کنیم و در مقابل مسموم شدن افکار خودمون و جامعه استارتاپی و کارآفرینی با دیدگاه‌های نادرست حساس باشیم.

 

 

«هر سه‌شنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقت‌ها خارج از این زمان‌بندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشته‌های جدید مطلع بشید، هم می‌تونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسالل مطالبب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم می‌تونید به این کانال تلگرامی بیاید.»

یک سال و کمی

یک سالگی سایت - سالگرد سایت - یک سالگی وبلاگ - سالگرد وبلاگ - Mohsen Elhamian - MohsenElhamian.com - سایت شخصی محسن الهامیان
بیشتر از یک سال از راه‌اندازی این سایت، بلاگ، وبلاگ، تارنما یا هر چیزی که صداش میکنین میگذره. حرکتی که در ۱۰م فروردین پارسال به امید خلاقیت بیشتر، پرسنال برندینگ بهتر و انسجام و تمرکز بیشتر در پیگیری اهدافم آغاز شد.

بسیار علاقمند بودم که مطلب یک سالگی سایت رو اینطوری شروع کنم که «یک سال تولید محتوا، یک سال بلاگ‌نویسی، یک سال دست به قلم بودن یا یک سال ایده‌پردازی گذشت»، اما اینطور نبود؛ متاسفانه و صد افسوس که اینطوری نبود.

به لطف خدمت نه چندان مقدس سربازی، نتونستم حتی به روال هفته‌ای یک مطلب متعهد باشم و با ۲۸ نوشته و ۲۳۵ دیدگاه، قلم نیمه‌کاره‌ای در یک سالی که گذشت داشتم. الان که این مطلب رو می‌خونید سایت در رنک جهانی ۷۷۸٫۳۷۲ هست و راستش رو بخواهید با وجود تمام کاستی‌ها و با توجه به موانع مسیری که تا رسیدن به یک سالگی سایت گذشت، از اونچه رخ داده و اونچه به دست اومده راضی هستم.

تلاش دارم و امیدوارم در سالی که در پیش رو دارم به ثباتی در هدف «هفته‌ای یک مطلب» برسم، نمایش و عملکرد بهتر و حرفه‌ای‌تری در شبکه‌های اجتماعی داشته باشم، همکاری‌های عمیق‌تر و بیشتری با تیم‌های تحریریه آنلاین و آفلاین برقرار کنم و هر تعداد از مطالب که ممکن بود رو در نسخه انگلیسی سایت به این زبان برگردان کنم.

در این راه چشم امیدم به همراهی و نظرات دلگرم‌کننده شما دوستان، همراهان و خوانندگان گرامی هست. 🙂 اونچه که اگر نبود، طی مسیر تا به اینجا هم ممکن نبود.

 

در انتهای یک سالگی سایت لیستی از تمامی مطالب سالی که گذشت رو برای مرور میذارم تا اگر بعضیاشون رو مطالعه نکردین و نظرتون رو جلب کردند، نگاهی بهشون بندازید.

در همین مورد بخوانید  هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد (سرآغاز)
در همین مورد بخوانید  ایده هایی برای نوشتن در بلاگ شخصی
در همین مورد بخوانید  زمان عزیز، سلام!
در همین مورد بخوانید  یادداشت من در سال 2393
در همین مورد بخوانید  پادکست یک دیوانه یک آسمان 1
در همین مورد بخوانید  آموزه هایی برای عوضی بودن
در همین مورد بخوانید  7 دقیقه از افکارم
در همین مورد بخوانید  دوباره ایران در دوازدهمین انتخاب
در همین مورد بخوانید  آنچه که فکر می کنم ایده های خوبی هستند! | قسمت اول
در همین مورد بخوانید  حمله سایبری از طریق پوست بسته کافه‌میکس!
در همین مورد بخوانید  چگونه در طبیعت کرسی درست کنیم؟
در همین مورد بخوانید  نجومی شدنم ...
در همین مورد بخوانید  دریچه جبران | داستان کوتاه
در همین مورد بخوانید  نگاره | شعر
در همین مورد بخوانید  سرزمین طلای سرخ | سوژه سفر
در همین مورد بخوانید  که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
در همین مورد بخوانید  اشتباه نگیریم (قسمت اول)
در همین مورد بخوانید  با یک دست چند تا هندونه میشه برداشت؟! | خلاقیت در مدیریت کارها
در همین مورد بخوانید  برخوردهای قومیتی، گل به خودیِ ایرانی‌ها
در همین مورد بخوانید  انت‌ها و موجودات فضایی | چرا موجودات فضایی با ما ارتباط برقرار نمی‌کنند؟
در همین مورد بخوانید  پیشرفتی برای آینده فرزندانمان
در همین مورد بخوانید  اشتباه نگیریم (قسمت دوم)
در همین مورد بخوانید  سری که درد نمیکنه رو دستمال میبندن!
در همین مورد بخوانید  خیریه را گسترش دهیم
در همین مورد بخوانید  باند علمی توییتر فارسی (فراخوان عضویت)
در همین مورد بخوانید  آنچه که فکر می کنم ایده های خوبی هستند! | قسمت دوم
در همین مورد بخوانید  در انتظار «عصر آگاهی»
در همین مورد بخوانید  تماشاگر عمر

 

 

 

«هر سه‌شنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقت‌ها خارج از این زمان‌بندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشته‌های جدید مطلع بشید، هم می‌تونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسالل مطالبب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم می‌تونید به این کانال تلگرامی بیاید.»