چی؟ من؟ من برم سربازی؟ هه! من کلی پارتی دارم. من میرم ارشد و با پروژه سربازی رو رد میکنم.
چی؟ من؟ من ورشکست بشم؟ هه! من n تا کسب و کار کوچیک و بزرگ دارم. کلی پول تو بورس و بانکهای مختلف دارم.
چی؟ من؟ من بیمار و زمینگیر بشم؟ هه! من حاضرم بمیرم ولی کارم به تخت و بیمارستان و معلولیت نکشه.
بذارید از همین اولش از آخرش شروع کنم. به نظر میاد که ما تنها در اون دسته از شرایط بحرانی دچار مشکل میشیم و واقعا در بحران قرار میگیریم که خوشبینانه و از سر غرور، حتی احتمال وقوع اون شرایط رو نداده بودیم و براشون چارهاندیشی نکرده بودیم. در این بین اینطور به نظر میاد که بزرگترین ایراد ما در این رویکرد این هست که همواره ایدهآلترین آینده محتمل خودمون رو میبینیم و برنامههای زندگیمون رو تنها بر اساس همین یک آینده برنامهریزی میکنیم.
آینده های فردی
در آیندهپژوهی، مفهومی به نام «آیندهپژوهی فردی» هم داریم. در این شاخه از آیندهپژوهی به استفاده از رویکردها، ابزارها و روشهای آیندهپژوهانه در زندگی فردی میپردازیم. مفهوم دیگهای که در این زمینه در آیندهپژوهی بسیار کمک میکنه، لزوم توجه به آیندهها به جای توجه به تنها یک آینده هست. در نگاه درستی از آیندهپژوهی فردی، ما به بررسی تمامی آیندههای ایدهآل، محتمل، واقعبینانه و … میپردازیم و سناریوهای متفاوتی رو بر اساس احتمالات مثبت و منفی هر کدوم از اونها در آینده زندگی فردیمون طرحریزی کرده و برنامههامون برای هر کدوم از این سناریوها رو مشخص میکنیم.
اگر خدای نکرده پدر شما از دنیا بره چی؟ اگر شغلتون رو از دست بدید چی؟ اگر در رشته و دانشگاه مورد علاقهتون قبول بشید چی؟ اگر به شکلی از معلولیت دچار بشید چی؟ اگر ارتقای شغلی بگیرید چی؟ اگر سوژه و موقعیت مناسبی برای ازدواج براتون پیش بیاد چی؟ اگر فرزندی به خانواده شما اضافه بشه چی؟ اصلا اگر از دنیا برید چی؟ یا مثلا اگر آدمهای فضایی به زمین حمله کنن و شما رو بدزدن با خودشون ببرن و ازتون بخوان پادشاه سیارهشون بشید چی؟!
تفکر در مورد اینگونه موضوعات، ضمن افزایش انعطاف و آمادگی ما در مواجهه با شرایط ویژه، تواناییهای کلی فردی ما رو ارتقاء میده. این موضوع هم در مورد اتفاقات ویژه منفی و هم در مورد اتفاقات ویژه مثبت صادق هست؛ چون حتی یک شرایط ویژه مثبت هم در صورت عدم آمادگی میتونه تبدیل به یک بحران بشه.
پس اجازه بدید بحث رو بیشتر از این کش ندم و در انتهای این مطلب یک بار دیگه این سوال رو از خودمون بپرسم:
اگر برای ما هم اتفاق افتاد چی؟!
نسخه دستنوشته این مطلب
«هر سهشنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقتها خارج از این زمانبندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشتههای جدید مطلع بشید، هم میتونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسالل مطالبب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم میتونید به این کانال تلگرامی بیاید.»
اخیرا تو یکی از رویدادهای کارآفرینی و فناوری شرکت کردم. سوژه رویداد، انتقال تجربیات چند تا از فعالان استارتاپی شهر و استانی دیگه در زمینه ساخت و پرورش اکوسیستم استارتاپی منطقهشون بود. در طول ارائه این بزرگواران، چندین مرتبه به اخلاقی بودن یا نبودن فعالیتها و راهکارهایی که ارائه میدادن فکر کردم.
برای مثال میگفتن که وقتی نمیتونستن همراهی چند تا مدیر که سایه همدیگه رو با تیر میزدن جلب کنن، میرفتن اینطور وانمود میکردن که طرف مقابلِ مدیرِ موردِ نظر، به شدت به همکاری با اون مدیر علاقمنده. مثلا اگر مدیر الف و مدیر ب با هم مشکل داشتن، میرفتن پیش مدیر الف و بهش میگفتن مدیر ب گفته تا مدیر الف توی کار نباشه هیچ ارزشی برای کار قائل نیست و همکاری نمیکنه و همینطور برعکس.
با این حال تلاش کردم این دست کارها رو حمل بر رِندی و زیرکی اونها بذارم، نه روشی برای ترویج بی اخلاقی و خودم رو متقاعد کردم که هدف، وسیله رو توجیه میکنه. این توجیههای مدام من در طول ارائه ادامه داشت تا زمانی که نفر اصلی ارائهدهندگان خواست اولین تجربهش از ورود به دنیای کسب و کار بگه. اطرافیانش هم تاکید میکردن که این خاطره که میخواد تعریف کنه رو به دقت گوش کنیم که خیلی جذاب و آموزندهست.
بگذارید از اینجا به بعد رو از زبان خود این دوست گرامی (نقل به مضمون) بگم:
«حدود n سال پیش (فکر کنم حدود ده سال) با یک گروه کوهنوردی به صعود یک قله رفته بودم. من در اون صعود کفشهای کوهنوردی پوشیده بودم که آمریکایی و نسوز بود و فقط ۵ هزار تومن از شهرمون خریده بودم. توی مسیر کوهنوردی، نظر چند تا از اعضای تیمی که باهاشون رفتم و تقریبا همشون (حدود ۳۰ نفر) غریبه بودن، به کفشهام جلب شد.
پرسیدن کفشهات چیه به نظر خوب میاد؟ و منم بهشون گفتم که جنس آمریکایی هست و حتی براشون گذاشتم توی آتیش تا ببینن نسوز هست. خیلی خوششون اومدو پرسیدن چقدر و از کجا خریدم؟ یه نکته مهمی بهتون بگم همینجا … وقتی میخواین لاف بزنین، لاف بزرگ بزنین … وقتی میخواین لاف بزنین، لاف بزرگ بزنین.
آره داشتم میگفتم … پرسیدن چقدر و از کجا خریدم؟ منم بهشون گفتم از دوبی و دو میلیون تومن خریدم. اینها هم که از کفشها خوششون اومد گفتن ما هم بخوایم میتونی برامون بگیری؟ که خب منم یک کم مِن مِن کردم گفتم آره حالا میتونم یه کاریش بکنم، سعی میکنم کارتون رو راه بندازم، هر وقت رفتم سمت دوبی میخرم براتون اگه خواستین.
خلاصه گذشت این جریان و منم برگشتم شهرم و گفتن یه چیزی گفتن حالا. بعد دو هفته یکیشون زنگ زد گوشیم و گفت که آقا ما میخوایم پول بریزیم، میتونی بگیری برامون؟ که باز من با کمی منت قبول کردم ازشون و شماره کارتم رو گرفت و گفت میریزم خبر میدم. باز من گفتم حالا یه حرفی زدن و پیگیر نمیشن که دو روز بعد زنگ زد گفت آقا زحمتت ۳۰ نفر از بچهها میخوان این کفش رو و من مجموعا ۶۰ تومن برات ریختم. باورم نشد، چک کردم کارت رو، دیدم بله ریختن.
هیچی دیگه من با ۱۵۰ هزار تومن از اون پول کفشها رو از بازار شهرمون خریدم براشون فرستادم، یه مقدار هم به بابام تو یه کاری کمک کردم، با یه مقدارش یه پراید نوک مدادی برا خودم خریدم و با باقیش هم یه سری خرده ریزه خریدم و یه مقداری هم موند. این شد اولین تجربه کسب و کار و درآمدزایی من.
و خب میخواستم همین رو بهتون بگم که تو لاف زدن کم نذارین. وقتی میخواین لاف بزنین، لاف بزرگ بزنین. البته اینم بگم که بعدها من به اون بنده خدا زنگ زدم و گفتم که یه همچین کاری کردم و کل ماجرا رو براشون تعریف کردم و بهش هم ثابت کردم که شرعا و قانونا این کار من اشتباه نبوده.»
خب این حرفهای ایشون بود. میخوام توجه شما رو به نکتهای که این برادر گرامی از طرح خاطرهشون قصد داشتن بگن جلب کنم:
وقتی میخواین لاف بزنین، لاف بزرگ بزنین.
اونطور که من از «اخلاق» تعریف و برداشت دارم توی ذهنم، خاطرهای که در بالا تعریف شد، تنها یک لاف زدن ساده نبود. کاری ندارم که واقعا چنین کاری توجیه شرعی و قانونی داره یا نه … اما مطمئنم که به هیچ عنوان توجیه اخلاقی نداره. حداقل با اون برداشتی که من از اخلاق در ذهنم دارم، چنین کاری اخلاقی نیست. نمیخوام برچسب بزنم و قضاوت کنم، اما مطمئنم که من اسم چنین کاری رو هر چیزی که بذارم، لاف زدن نمیذارم.
این اتفاقی هست که به صورت گسترده داره در جامعه ما رخ میده. ما کارهای نادرست، ناشایست یا غیر اخلاقی زیادی انجام میدیم و بعد در یک پوشش رنگآمیزی شده، بهش وجهه خوبی میدیم و نه تنها توجیهش میکنیم، بلکه با افتخار اون رو برای دیگران هم تعریف میکنیم.
خیلی وقتها اگر میگیم که مثلا «زرنگبازی درآوردم»، «تیزبازی درآوردم»، «یه حرکتی زدم»، «حواسم جمع بود»، «تو پاچهش کردم»، «لاف زدم»، «خالی بستم» یا چیزهایی شبیه اینها، در واقع داریم یک کار ناشایست و غیر اخلاقی خودمون رو توجیه میکنیم و به ترویج بی اخلاقی دامن میزنیم.
در نظر من عمق ماجرا در موردی که در بالا تعریف کردم، از این هم بیشتر هست. بسیار برام جای تاسف بود و هست که چنین الگوی فکری نادرستی از زبان فردی در مقام منتور، مشاور، الگو، راهنما یا هر چیزی شبیه این شنیده میشه و رواج داده میشه. چیزی که به نظرم نوعی عادیسازی بیاخلاقی و ترویج بی اخلاقی و گسترش الگوهای فکری نامناسب در جامعه هست.
متاسفانه وضعیت به شکلی هست که افرادی که اخلاق رو در چنین شرایطی لحاظ میکنند، از افرادی که به چنین چیزی توجهی ندارند عقب میافتند و این وضعیت به حدی بد میشه که همین افرادی که اخلاق رو لحاظ نکردند با تبعات و آوردههای همین تصمیمات غیر اخلاقی به جایگاهی میرسند که صاحب تریبون و فرصتی برای ترویج افکار نامناسبشون و ترویج بی اخلاقی میشن.
ختم کلام اینکه نمیدونم «شما اسمش رو چی میذارید؟» ولی من دید مثبتی به چنین رفتارهایی ندارم و معتقدم که ترویج بی اخلاقی و عقایدی در این سطح، به مراتب از انجام دادن این کارها بدتر هست. به نظرم لازم هست با دید و دقت بیشتری به سخنران، منتور یا هر فردی در رویدادهای بعدی نگاه کنیم و در مقابل مسموم شدن افکار خودمون و جامعه استارتاپی و کارآفرینی با دیدگاههای نادرست حساس باشیم.
«هر سهشنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقتها خارج از این زمانبندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشتههای جدید مطلع بشید، هم میتونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسالل مطالبب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم میتونید به این کانال تلگرامی بیاید.»
بیشتر از یک سال از راهاندازی این سایت، بلاگ، وبلاگ، تارنما یا هر چیزی که صداش میکنین میگذره. حرکتی که در ۱۰م فروردین پارسال به امید خلاقیت بیشتر، پرسنال برندینگ بهتر و انسجام و تمرکز بیشتر در پیگیری اهدافم آغاز شد.
بسیار علاقمند بودم که مطلب یک سالگی سایت رو اینطوری شروع کنم که «یک سال تولید محتوا، یک سال بلاگنویسی، یک سال دست به قلم بودن یا یک سال ایدهپردازی گذشت»، اما اینطور نبود؛ متاسفانه و صد افسوس که اینطوری نبود.
به لطف خدمت نه چندان مقدس سربازی، نتونستم حتی به روال هفتهای یک مطلب متعهد باشم و با ۲۸ نوشته و ۲۳۵ دیدگاه، قلم نیمهکارهای در یک سالی که گذشت داشتم. الان که این مطلب رو میخونید سایت در رنک جهانی ۷۷۸٫۳۷۲ هست و راستش رو بخواهید با وجود تمام کاستیها و با توجه به موانع مسیری که تا رسیدن به یک سالگی سایت گذشت، از اونچه رخ داده و اونچه به دست اومده راضی هستم.
تلاش دارم و امیدوارم در سالی که در پیش رو دارم به ثباتی در هدف «هفتهای یک مطلب» برسم، نمایش و عملکرد بهتر و حرفهایتری در شبکههای اجتماعی داشته باشم، همکاریهای عمیقتر و بیشتری با تیمهای تحریریه آنلاین و آفلاین برقرار کنم و هر تعداد از مطالب که ممکن بود رو در نسخه انگلیسی سایت به این زبان برگردان کنم.
در این راه چشم امیدم به همراهی و نظرات دلگرمکننده شما دوستان، همراهان و خوانندگان گرامی هست. 🙂 اونچه که اگر نبود، طی مسیر تا به اینجا هم ممکن نبود.
در انتهای یک سالگی سایت لیستی از تمامی مطالب سالی که گذشت رو برای مرور میذارم تا اگر بعضیاشون رو مطالعه نکردین و نظرتون رو جلب کردند، نگاهی بهشون بندازید.
«هر سهشنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقتها خارج از این زمانبندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشتههای جدید مطلع بشید، هم میتونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسالل مطالبب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم میتونید به این کانال تلگرامی بیاید.»
«پیرزن در تصویر می تواند همین حالا به دنیا آمده باشد. همین ساعت در یکی از بیمارستان های این شهر شلوغ. و این تصویر برشی است از آینده او.
اگر داستان نویس هستید یک داستان کوتاه بنویسید از زبان او. از دوران جوانی اش و عشقی که به پرنده های آهنی داشته. یا شاید داستانی از نامه هایی که در خلوت برای معشوقه اش می نوشته و این کبوترهای آهنی نامه رسان او بودند. کسی چه می داند….»
داستانی که در ادامه میخوانید، تلاشیست برای حضور در این چالش.
ری کورزویل، که در گوگل بر روی نوقشر کورتکس مصنوعی برای ساختن هوش مصنوعی بر اساس مدلهای بیولوژیکی کار میکنه، یک نویسنده و مخترع و همینطور یکی از برترین آیندهپژوههای حال حاضر در جهان هست که ۲۰ دکترای افتخاری داره و از دست ۳ رییسجمهور آمریکا جوایزی رو دریافت کرده. کورزویل مجموعهای از پیشبینیها رو بر اساس نرخ رشد فناوری و احتمالات ممکن در آینده انجام داده (اینجا مطالعه کنید) که در حوالی سال ۲۰۴۵ و با وقوع پدیدهای به نام «تکینگی فناوری» به نوعی از بنبست میرسه. به این دلیل که نرخ رشد تکنولوژی در اون زمان به سطحی میرسه که خارج از توانایی فعلی ما برای محاسبه، برآورد و پیشبینی هست.
در این مطلب بخشی از پیشبینیهای کورزویل در مورد آگاهی و ذهن رو سوژه کردم و به تبعات چنین پیشرفتهایی پرداختم تا توضیح بدم که چرا فکر میکنم عصر بعدی در تاریخ انسانی، «عصر آگاهی» خواهد بود.
پیش از این در مطلبی تحت عنوان «آنچه که فکر می کنم ایده های خوبی هستند! | قسمت اول» گفته بودم که به ایدهها و ایدهپردازی علاقه دارم و گاهی ایدههایی به ذهنم خطور میکنه که قصد دارم هر چند وقت در سلسله مطالبی برخی از اونها رو با شما به اشتراک بگذارم. حالا قصد دارم این مطلب رو به طرح ۷ ایدهای که اخیرا به ذهنم رسیده اختصاص بدم. در مورد ایده های تازهی خودم هم مثل ایدههای قبلی هیچ ادعایی ندارم و فارغ از خوب یا بد بودنشون، صرفا بهشون به چشم تمرینی برای خلاقیت نگاه میکنم.
بیشتر شما دوستان در جریان هستید که من چند وقتی هست روی برند شخصی خودم کار میکنم؛ از طریق نوشتههایی که در اینجا منتشر میکنم، مطالبی که برای سایتهای دیگه مینویسم و فعالیتی که در شبکههای اجتماعی با محوریت توییتر دارم.
برای اینکه بتونم میزان تاثیرگذاری کارهام رو چک بکنم، جدای از بررسی بازخوردها، آمارها و نظرات دیگران، هر چند وقت به نتیجه جستجوی اسمم در گوگل هم نگاهی مینداختم. اتفاق جالب درست همین بخش کار بود. حدود یک ماه پیش، وقت گشتن در بین نتایج گوگلِ اسمم، متوجه شدم که خبرگزاری اسپوتینک نیوز در یکی از مطالب انگلیسی خودش در مورد مرد نمکی ایران، به یکی از توییتهای من در موردش ارجاع داده. کاری ندارم که این بازخورد بزرگی هست یا کوچیک؛ اما یک چیز رو برای من مشخص کرد: «اینکه گویا هنوز میشه حداقل در توییتر فارسی یه برند شخصیِ علمی دست و پا کرد و دیده شد!»
برای همین بعد مشورت با چند نفر از دوستان، تصمیم گرفتیم «باند علمی توییتر فارسی» رو راه بندازیم. در توییتر مفهوم و اصطلاحی داریم به اسم «باند بازی»! البته این اصطلاح در توییتر بار منفیش بیشتر از بار مثبتش هست، اما در واقع به کار گروهی اشاره داره. افرادی دور هم جمع میشن و تصمیم میگیرن به دلایل مشخصی از توییتهای همدیگه با فیو (پسندیدن!)، ریتوییت (اشتراک!)، منشن (نظر!) و کوت (نقل قول؟!)، حمایت کنند.
این شد که تصمیم گرفتیم به دلیل رایج بودن این اصطلاح، از همون عنوان «باند» استفاده کنیم و امیدوار باشیم که شاید این بار بتونیم باندی توییتری رو راه بندازیم که برای همه نتایج مثبتی داشته باشه. گروهی تلگرامی برای هماهنگی اعضای باند علمی توییتر فارسی تشکیل شد و محمدحسین خلیلی و میلاد کشاورزمنش عزیز هم به عنوان ادمینهای گروه با من همراه شدند.
احتمالا منظورم از این توضیحات رو متوجه شدید … بسیار باعث خرسندی خواهد بود اگر شما هم به جمع ما اضافه بشید. تا حالا ۱۸ نفر هستیم از بخشهای مختلفی از کشور و چیزی که جالب هست اینه که تقریبا یک سوم دوستان به خاطر همین حرکت مجاب شدند که اکانت توییتری خودشون رو بسازن تا بتونن با ما همراه باشند!
متنی که در پایین میخونید روال کاری باند علمی توییتر فارسی و روش ارائه درخواست عضویت در اون هست. اگر قصد همراهی با ما رو داشتید، توصیه میکنم فایل صوتی که بعدش براتون قرار دادم رو هم حتما گوش کنید. 🙂
متن پیام دعوت به گروه تلگرامی باند علمی توییتر فارسی
سلام
عضویت شما در این گروه، حاکی از دغدغه علمی شما و تلاشتون برای ارتقای برند شخصی و گروهیتون هست. از اینکه با فردی با سطح دغدغه و آگاهی شما آشنا میشیم، بسیار خرسندیم. 😊
⚠️⚠️⚠️ بابت طولانی بودن متن عذرخواهیم. در واقع این اولین فیلتر ما در انتخاب اعضای گروه هست. چون اگر مشتاق به بهبود برند شخصی، گروهی و علمی خودتون و کمک به جبهه علمی توییتر باشید، با کمال میل متن رو مطالعه خواهید کرد. ما به دنبال افرادی جدی و حرفهای هستیم. 😊⚠️⚠️⚠️
✅✅✅ اونچه در مورد گروه تلگرامی باند علمی توییتر فارسی باید بدونید:
👑 ۱. هدف گروه کمک به غنیتر کردن محتوای توییتر فارسی، گسترش و همگانی کردن علم و همینطور بهبود برند شخصی، علمی و گروهی افراد حاضر در گروه هست. این گروه از طریق افزایش انسجام افراد فعال در این زمینه، هماهنگی در زمان رویدادها و سوژههای علمی خاص، ایجاد بستر مناسب برای دیده شدن و ریتوییت شدن توییتهای علمی و همینطور معرفی و اشتراک سوژههای علمی برای توییت کردن، سعی در کمک به تحقق این اهداف داره.
🌐 ۲. لطفا پس از ورود به گروه، آدرس پروفایلتون در توییتر رو در گروه بذارید. این تنها اطلاعاتی است که از شما انتظار داریم. اگر در توییتر عضو نیستید، عضو بشید و اگر آدرس/یوزر پروفایلتون به هر دلیلی در طول زمان تغییر کرد، لطفا در گروه اطلاع بدید.
🌀 ۳. هر توییتی که سطحی از دانش پیشین یا نو در اون باشه، شامل کار ما در اینجا میشه. از رشتههای علمی گرفته تا کارآفرینی و حتی نوآوریها و اختراعات روز. مهم ارزشآفرینی و وجود سطحی از محتوای غنی و دانش در توییتهاست. تمامی روشهای تولید محتوا برای توییتها مثل محتوای مستقل، از محتوای انگلیسی (و زبانهای دیگر) یا تغییر مدیای محتوا (از تلگرام به توییتر و …) محترم هستند.
🔗 ۴. لطفا پس از ارسال هر توییت علمی، فقط و فقط لینک اون توییت رو در اینجا قرار بدید.
♻️ ۵. لطفا تا جایی که میتونید توییتهای قرار داده شده توسط دیگران رو ریتوییت کنید، مگر اینکه به دلیلی با برخی توییتها مخالف باشید یا به نظرتون ارزش ریتوییت نداشته باشند.
⛔️ ۶. خط قرمز ما موضوعات اعتقادی و سیاسی است. هرگونه فعالیت، شامل چت در گروه در این مورد یا قرار دادن توییتهایی در این مورد (حتی در مورد علوم مرتبط با موضوعات اعتقادی و سیاسی)، ممنوع هست. ما با کمال میل از توییتهای تبلیغاتی شما که درونمایه و سوژه علمی دارند استقبال میکنیم، اما تبلیغات در زمینههای دیگر خیر. آدمینها در تشخیص فعالیتهای خلاف قوانین افراد و همینطور انجام هر سطح از برخوردِ محترمانه با متخلفین، آزاد و مختار هستند. مواردی مثل حذف پیامها، کاهش دسترسیها یا حذف فرد خاطی.
لطفا برای گزارش تخلف، از بحث در گروه خودداری کنید و مستقیما در پیوی یکی از آدمینها اطلاع بدید.
⛓ ۷. لطفا کمتر چت کنید (سختگیری در موردش نداریم البته). با این وجود در صورت شلوغ شدن گروه در زمان چتهای احتمالی اعضای گروه، از بخش لینکها در اطلاعات گروه برای دیدن آخرین توییتها استفاده کنید. لطفا از بحث در مورد توییتهای ارسالی در گروه خودداری کنید و هرگونه بحث (تبادل نظر، تمجید، اعتراض و …) در مورد توییتها رو در پای همون توییت رپلای بزنید (نظر بذارید) تا توییتها بازخورد و اینتراکشن بالاتری دریافت کنند.
ضمنا فعالیت گروه شامل هیچ محدودیت زمانی در طول شبانهروز نیست.
💮 ۸. لطفا از ریتوییتِ توییتهایی با محتوای تکراری خودداری نکنید. چنین کاری اتفاقا قدرتمند بودن جبهه علمی ما در توییتر و متداول بودن اون موضوع رو نشون میده. در همین جهت، در صورت امکان سعی کنید در زمان رویدادها یا مناسبتهای خاصِ علمی فعالتر باشید تا به دیده شدن و ترند شدن احتمالی اون موضوع/رویداد علمی کمک کنید. توییت زدن در مورد سوژههای معرفی شده در توییتهای گذاشته شده در گروه هم قدم مثبت دیگهای در این زمینه هست.
👬 ۹. لطفا با هماهنگی با آدمینها، افراد مستعد رو به گروه دعوت کنید و در بزرگتر شدن جمع ما کمک کنید.
❌ ۱۰. ممکن هست روالی برای حذف افرادی که فعالیت کمی دارند در نظر گرفته بشه.
⭕️⭕️⭕️ حداقل فعالیت قابل قبول، نرخ مناسبی از ریتوییت کردن هست. چون انتظار میره اگر تولیدکنندهی محتوای خوبی نیستید، حداقل توزیعکنندهی محتوای خوبی باشید. ⭕️⭕️⭕️
البته مشخص هست که در این بین تولیدکنندههای محتوا بیشترین سود رو میبرن.
💎 ۱۱. برای دعوت افرادی که فکر میکنید اشتیاق یا پتانسیل یا تاثیرگذاری کافی برای همراهی ما رو دارند، میتونید همین متن رو براشون ارسال کنید. لطفا پیگیرشون باشید که نظرشون چیه و اگر قصد حضور در گروه رو دارند، با ادمینها ارتباط گرفتند یا نه.
⚙️ ۱۲. طبیعتا این قوانین در آینده به دلایل متفاوت ممکنه تغییر کنه.
چنانچه با موارد گفته شده در بالا موافق هستید، درخواست عضویت خودتون رو به یکی از آدمینهای گروه اعلام کنید تا پس از بررسی درخواستتون، به جمع ما بپیوندید:
۲. ممنون از محمدحسین خلیلی عزیز برای طراحی لوگو. 🙂
«هر سهشنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقتها خارج از این زمانبندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشتههای جدید مطلع بشید، هم میتونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسال مطالب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم میتونید به کانال تلگرامی من بیاید.»
۱۴ شهریور، روز جهانی خیریه بود. وقتی صحبت از خیریه و حمایت مالی میشه، اولین چیزهایی که به ذهنم میاد، ساخت مدرسه، ساخت بیمارستان، کمک به ایتام، کمک به هیاتهای مذهبی و چیزهایی شبیه اینهاست. تمام اینها کارهای خوبی هستند یا حداقل آدمها اینطور فکر میکنند، اما مشکل من اینه که فقط همینهاست.
نیکوکاری و خیریه در حداقل کشور ما به همین موارد محدود شده. اما به نظرم حوزههای متفاوتی دیده نشدند که شاید حضور خیرین در اونها نسبت به ساخت مدرسه و بیمارستان اگر مهمتر نباشه، حداقل به همون مهمی باشه. چرا از توان خیرین در پروژههای علمی، حداقل پروژههای کلان علمی کشور، شرکتهای دانشبنیان یا NGOها (سمن = سازمان مردمنهاد) استفاده نمیشه؟ چرا خیرین ما باور ندارند که میشه پولشون رو صرف یک پروژه گردشگری کنند و با این کار به رونق یک منطقه، بهبود وضعیت معیشت بومیها و بهبود وضعیت اشتعال کمک کنند؟
با این حال نمونهها و تلاشهای خوبی هم در این جهت صورت گرفته. مثلا نقش خیریه در وضعیت محیط زیست کشورمون. همین روزها (همزمان با روز جهانی خیریه) کمپین #یوزتاابد در شبکههای اجتماعی در حال اجراست که یکی از نمونههای خوب در این زمینه هست، اما نیاز به توجه و باور داره. همینطور سرمایهگذاران فرشته، مفهومی که با موج کارآفرینی و رویدادهای استارتاپویکندها در سالهای گذشته کشور گسترش پیدا کرد. از نظر من، سرمایهگذاران فرشته یا همون Angel Investorها هیچ چیزی کمتر از خیرین ندارند. اونها به تعدادی جوان که دغدغه پیشرفت و ساختن کشورمون و کارآفرینی رو دارند، امکان و امید برای ادامه دادن میدن.
قصد ندارم صحبت رو طولانی کنم و فکر میکنم همین مقدار هم به خوبی نظرم رو مشخص میکنه. خوبه که بدونیم موضوعاتی مثل علم، گردشگری، محیط زیست، کارهای هنری و فعالیتهای ورزشی هم میتونن سوژههای خوبی برای حضور خیرین و استفاده از پتانسیل اونها باشند. چه خیرین کلان و چه خیرین خرد در بین مردم عادی.
امیدوارم هم فرهنگسازی لازم در این مورد در بین خیرین و مردم صورت بگیره و هم خیرین و مردم تلاش کنند تا این موضوع و ضرورت توجه به اون رو درک کنند تا روز جهانی خیریه، روزی بزرگتر برای همه ما باشه.
پینوشت
۱. در مورد علت تاخیر این مطلب: ابتدا قصد داشتم در مورد روز و هفته وبلاگنویسی بنویسم. ۹ شهریور روز وبلاگنویسی جهانی و ۱۶ شهریور روز وبلاگنویسی در ایران هست و حدفاصل این تاریخها به عنوان هفته وبلاگنویسی شناخته میشه. اما چون اصرار داشتم بلاگ دوستانم رو معرفی کنم و هنوز آماده نشده بود سایتهاشون، صرف نظر کردم. بعد از اون هم درگیر کارهای یک حرکت علمی در توییتر شدیم که انشاءالله در مطلب بعدیِ بلاگم در موردش بهتون میگم.
«هر سهشنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقتها خارج از این زمانبندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشتههای جدید مطلع بشید، هم میتونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسال مطالب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم میتونید به کانال تلگرامی من بیاید.»
موضوع از این قراره که به شکل عجیبی به نظر میاد که ما بر خلاف چیزی که ادعا میکنیم، خیلی به دردسر علاقمندیم. سری که درد نمیکنه رو دستمال میبندن! بله! این کاریه که خیلی از آدمهای این دنیا و شاید خود ما مدام انجامش میدیم. شاید دیده باشید تو فیلمها و سریالهای غالبا آبکی ایرانی، شخصیت شر داستان میگه: «من سرم درد میکنه برا دردسر». تو این مطلب میخوام به این موضوع بپردازم که چرا به نظر میاد خیلی از ما تفاوت چندانی با این شخصیتها نداریم! در ادامه در این مورد چند مثال میزنم و یک نتیجهگیری نهایی.
چند وقت پیش (۲۷ تیر ۹۶) مطلبی تحت عنوان «اشتباه نگیریم» در مورد رفتارهای اشتباهی رو در اینجا منتشر کردم که مورد استقبال خوبی قرار گرفت و در بخش نظراتش درخواستهایی در مورد نوشن قسمتهای بعدی با سوژه همون مطلب ارائه شد. در اون مطلب به اون دسته از رفتارها، واکنشها و انتخابهایی پرداختم که گاهی با هم اشتباه گرفته میشن و سعی کردم ضمن مشخص کردن مرز بین این موارد، نظر شخصیم در مورد رویکرد مناسب در قبال چنین شرایطی رو بگم. همونطور که ازم درخواست شده بود، در این مطلب به برخی دیگه از این موارد اشاره میکنم.