روزهای دور … شش هفت سالگی به بعد
هر شب که از روستامون (روستای کوچ بعد از روستای خراشاد در بیرجند) برمیگشتیم، من یا پشت اون ژیان مهاری قدیمی دراز میکشیدم یا از شیشههای باقی ماشینهایی که تو اون دوران داشتیم سرک میکشیدم و آسمون رو دید میزدم. مامان بابا همیشه میگفتن اگه درسهات رو خوب بخونی، بزرگ که بشی یه تلسکوپ برات میگیریم. یکی دو باری هم نزدیک بود بگیریم … ولی نشد. بعدها فهمیدم همون بهتر که نشد، چون احتمالا اونقدر بد بودند اون تلسکوپهای کوچیک که من رو از نجوم و آسمون، زده و فراری میکردند.
دقیق یادم نمیاد … دوران دبیرستان بود
سر صبحگاه، معاون مدرسه اعلام کرد که مدرسهمون ۳ سهمیه رایگان داره برای شرکت در کلاسهای نجوم پژوهشکده جابربنحیان بیرجند. بعد صبحگاه بدو بدو به اتاق معاون رفتم تا قبل از اینکه کسی سهمیهها رو بگیره، اسمم رو بنویسم. چند روز بعد در زمان مقرر رفتم سر کلاس. کسی نبود و کلاس برگزار نشد. چند نوبت دیگه هم رفتم و خبری نشد. آخرین بار که رفتم، خانمی رو اونجا دیدم که مشغول مرتب کردن یه اتاق بود که انگار برای همین کارهای نجومی بود. مشخص شد کسی استقبالی از کلاس نکرده و کنسل شده. از مدرسه ما، فقط من از اون سهمیه رایگان استفاده کرده بودم!
هفته نجوم سال ۸۷
با دوستم ایمان شبخوان به پارک توحید بیرجند رفته بودیم تا از اندک زمان باقیمانده برای خوندن برای کنکوری که در پیش داشتیم استفاده کنیم. البته فکر نکنید درسخون بودیم … در واقع ما همون یه ماه مونده به کنکور خوندیم فقط! ما که اصلا نمیدونستیم روز نجوم هست، وارد پارک که شدیم از دیدن گروه نجومی که در بخشی از پارک، نمایشگاه کوچیکی راه انداخته بودن تعجب کردیم. رفتیم برای یه بازدید کوتاه و دوباره سر درس برگشتن که چشمم تو اون شلوغی به یه آشنا خورد؛ همون خانمی که تو پژوهشکده دیده بودم (مریم دهقان). با اصرار مریم دهقان توی گروهی که اونجا مشغول برگزاری برنامه روز نجوم بودند ثبتنام کردم. اسم گروه «انجمن نجوم آسمان مهر» بود!
بخشی از فعالیتهای ما در هفته نجوم سال ۸۸ در انجمن نجوم آسمان مهر
مهر ۸۷ (نجومی شدنم …)
چهار پنج ماه از ثبتنامم در آسمان مهر میگذشت و تقریبا مطمئن شده بودم که از این تیم هم بخاری بلند نمیشه و قرار نیست کاری بکنن که از یه شماره ناشناس برام یه SMS اومد. از طرف همون انجمن نجوم بود و تبلیغ برنامهای به اسم مجمع عمومی بود. برنامه رو در ۲۴ مهر ۸۷ شرکت کردم. بعد از چند ارائه نجومی، مصطفی علیزاده روی سن رفت و بعد از گفتن یه تاریخچه از آسمان مهر، گفت که قراره اعضای اصلی تازهای رو در تیم اجرایی قبول کنن و اگر کسی کاندید هست اعلام کنه تا تیم آسمان مهر از بین داوطلبین، دو نفر رو انتخاب کنند. بعد یه هماهنگی تلفنی با بابا (که مطمئنم بعدها از اینکه قبول کرده درخواستم رو پشیمون شده!)، رفتم کنار دبیر انجمن نشستم (سحر زنگنه) و اعلام آمادگی کردم برای حضور در جمعشون. گفتن بهم خبر میدن.
آبان ۸۷
بعد چند روز باهام تماس گرفتن و گفتن که من و حسین صفاییپور به عنوان اعضای جدید انتخاب شدیم و خواستند که به اولین جلسه شورای مرکزی (تیم اجرایی) انجمن برم. هنوز تازه وارد تیم شده بودم که به همراه چند تا از اعضای تیم، به عنوان تیم رصدی به یک برنامه کویرنوردی دعوت شدیم و برای اولین بار، حضور در اون ……(نمیشه اسمی براش گذاشت) بیانتها رو تجربه کردم. ۱۵ تا ۱۷ آبان در کویر بشرویه بودیم و نکته بارزش این بود که ۱۶ آبان تولدم بود، اما خب کسی نمیدونست و برای همین اتفاق خاصی هم نیافتاد. یادمه همون روز و تو همون کویرنوردی داشتن برای یکی دیگه تولد میگرفتن. برام جالب بود و دروغ نگم … کمی ناراحتکننده.
اردیبهشت ۸۸
بعد از برگزاری چند باشگاه ماهانه و رصدها و کلاسهای آموزشی و برخی برنامههای دیگه، نهمین ماراتن مسیه ایران رو در کویر سهقلعه برگزار کردیم. یکی از اعضای هیات موسس کنار گذاشته شد و من به عنوان پنجمین عضو هیات موسس انتخاب شدم. رشد سریعی که با اعتراض بعضی از بچهها همراه شد. فعالیتم در بخش تبلیغات آسمان مهر کمتر شد و بیشتر وقتم رو در بخش امور مالی گذاشتم.
عکس بابک امین تفرشی از شب رقابت نهمین ماراتن مسیه ایران در رصدگاه ملی سه قلعه
تابستان ۸۸
بعد از کمی بحث و اتفاقهای متفاوت، به همراه سه نفر از اعضای هیات موسس، آسمان مهر رو ترک کردیم. سحر زنگنه، محبوبه جباری، مهدی هاشمی و من. مصطفی علیزاده هم به عنوان تنها عضو هیات موسس در گروه باقی موند و دبیری آسمان مهر رو به عهده گرفت.
تابستان ۹۰
مصطفی درسش تموم شده بود و میخواست از بیرجند بره. باید نفر جایگزینی براش انتخاب میشد و برای همین به پیشنهاد سایر اعضای هیات موسس به آسمان مهر برگشتم تا بلکه بتونم هدایت تیم رو به عهده بگیرم. تیم جدید، فاطمه حاجیزاده رو به عنوان دبیر جدید انتخاب کرد، با این وجود تصمیم گرفتم در کنار تیم بمونم. مرکز گفتگوی منجمان پارسی کمی بعدتر شکل گرفت، اما بعد از حدود یک سال شکست خورد و تعطیلش کردم.
بهار ۹۱
فاطمه که برای کارهای مهاجرتش حسابی سرش شلوغ شده بود، چند ماهی اختیاراتش رو به من سپرد تا آسمان مهر متوقف نشه. پیشنهادی سریع و فوری در مورد برگزاری دهمین ماراتن مسیه بهمون رسید و با همراهی مهدی هاشمی و دوستان نجومی در مشهد، این ماراتن رو هم در ۲۰ روز کاری برگزار کردیم! اتفاقی که خودمون هم باورمون نمیشد شدنی باشه. بعد چند ماه و با قطعی شدن مهاجرت فاطمه، من رسما چهارمین دبیر آسمان مهر شدم.
تابستان ۹۱ تا ۹۳
در مدت دبیریم تلاش کردیم آسمان مهر رو به سمت فعالیتهای علمی سوق بدیم. حداقل به زعم خودم، ما در اون دوران پرچمدار فعالیتهای علمیِ نجومیِ گروهی در کشور بودیم. بعد نزدیک به ۱۰ ماه پیگیری بودجه خوبی رو جذب کردیم (مجموعا ۱۷٫۵۰۰٫۰۰۰ تومن) و با خریدهای گسترده، روح تازهای به آسمان مهر دمیده شد. ابزارهایی که در اون زمان خریداری شد برای اولین بار در گذر زهره در ۱۷ خرداد ۹۱ استفاده شد و اصلیترین داشته ما برای فعالیتهای علمی بعدی آسمان مهر تا همین لحظه شد. قبل از استعفای من از دبیری آسمان مهر، تلاش داشتم که آسمان مهر رو از انجمن نجوم به موسسه علوم تبدیل کنم، اما به نتیجه نرسید (شاید روزی به آسمان مهر برگردم برای تموم کردن این کار نیمهتموم). بزرگترین داشته این دوران برای من، دوستانی مثل محمدحسین محسنی، میلاد کشاورزمنش، سیاوش شماعیلزاده، مصطفی آخوندی، ابراهیم عطایی، مهشید بستانی، امیرحسین دقیقی، جواد حیدری و … باقی بچهها بودن. بعد از من، ابراهیم عطایی دبیری آسمان مهر رو به عهده گرفت و الان که این مطلب رو مینویسم، جواد حیدری دبیر آسمان مهر هست.
رصد گذر زهره در ۱۷ خرداد ۹۱
پاییز ۹۳
فروشگاه علمبازار رو تاسیس کردم و تیم تحریریه خوبی در اون شکل گرفت. فروشگاهی که هنوز هم هست و تیم تحریریهای که حالا هر کدومشون دوستان خوب من هستند.
این تاریخچه طولانی و شاید خستهکننده من در آسمان مهر و روال نجومی شدنم بود. سالهای درازی که نقاط عطفی داشتند. مثل ۲۴ مهر ۸۷، ماراتنها، خرید بزرگمون، عضو هیات موسس و دبیر شدنم و …، اما لحظه لحظه اون پر خاطره و تجربه بود. خدا میدونه چه اتفاقات ریز و درشتی در این بیشتر از ۸ سال گذشته بود که فرصت یا امکان پرداختن بهش تو این مطلب نبود.
من در آسمان مهر و در این چرخه نجومی شدن، بیشتر از هر بازه دیگهای در زندگیم تغییر کردم. نجوم، دوستانم و گروه در من تاثیرات ویژهای گذاشتند که بدون شک در تبدیل شدنم به محسنِ امروزی تاثیر زیادی داشتند.
فارغ از اینکه این تاثیرات چقدر خوب و چقدر بد بودند و فارغ از اینکه این اتفاقات درست یا غلط بودند، وقتی به عقب نگاه میکنم، خوشحالم که بیشتر تصمیماتم، انتخاب خوبِ من در بین خوب و خوبتر بودند. هرچند که انتخابهای اشتباهی هم بود.
در آخر، کار گروهی و چالشهاش و علم نجوم و زیباییهاش رو به همه توصیه میکنم و تاکید میکنم که تجربه هرچند کوتاه یکی دو ساله این حوزهها میتونه تاثیر اساسی و جهتدهندهای در زندگی هر فردی داشته باشه.
پی نوشت:
۱- این مطلب به عنوان یک نمونه از «توصیههای من برای نوشتن در وبلاگ شخصی» آماده شد.
«هر سهشنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقتها خارج از این زمانبندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشتههای جدید مطلع بشید، هم میتونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسالللل مطالبب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم میتونید به این کانال تلگرامی بیاید.»
ما با عالم به شیوه درستی آشنا شدیم محسن! فهمیدیم از کجا آمدیم! فهمیدیم این دنیا چقدر می تونه عجیب و بیشتر از اون بزرگ باشه! ما خیلی خوش شانس بودیم که منجم شدیم رفیق! ما درخشش ستاره های آسمون رو کامل درک کردیم و باهاشون شب رو به صبح رسوندیم! دوستی ها و رفاقت هایی ساختیم که مثال زدنی هستن! ما این بازی رو بردیم رفیق!
ممنون بابت نظرت ابراهیم 🙏🌹
فکر میکنم اگر هم شیوه درستی برای آشنایی با جهان نبوده باشه، دید خوبی بود که بالاخره باید روزی بهش میرسیدیم.
خوندمش :)))
بله سپاسگذارم :دی :)))
فقط میدونم خوشحالم ازینکه با آسمان مهری ها آشنا شدم…هرچند من تو تایم خوبی با گروه آشنل نشدم:)
ممنون بابت نظرت فاطمه 🙏🌹
کیفیت دوستیها و روابط تقریبا یکی بوده در نسلهای متفاوت آسمان مهر، ولی خب آره … دورههایی بود که آسمان مهر خیلی فعالتر از الان بود.
ممنون بابت پستت محسن جان.متاسفانه من هم در دورانی با آسمان مهر آشنا شدم که حدودا تا ۵ ، ۶ ماه بعدش فعالیت ها ادامه داشت ودورانی که یکی یکی بچه داشتن از تیم جدا میشدن ولی همون چند ماه هم تاثیرات خیلی زیادی روم داشت. واسه اون چندماه و تاثیرات بعدش از یه افرادی مثل شما، سیاوش ، میلاد و باقی بچه ها به شدت ممنونم و اعتراف میکنم آسمان مهر یکی از اتفاقات خوب زندگیم بود و بابت اینکه تو دوران اوجش نبودم پیشتون هم به شدت حسرت میخورم …با نهایت احترام کوفتتون بشه;)))) کی فکرشو میکرد وبسایت کیهان شناسی که من تو دبیرستان مطالبش رو میخوندمو دوست داشتم نتیجه کار سیاوش و محمد حسین باشه و من چند سال بعد تو بیرجند در آسمان مهر باهاشون روبرو بشم .توی این مدت خاطرات خیلی خوبی داشتم ازتون و ممنون از همتون……متاسفانه در این مدت شاهد این بودم که یکی یکی دوستای آسمان مهریم ازم دور شدن البته با یه تعداد از بچه هایی که موندن سعی کردیم در حد خودمون فعالیت هایی رو در آسمان مهر زنده کنیم ولی خب نهایتا نشد یا مقطعی برنامه ای شد و رفت.
به هرحال تمام این ها گذشت و الآن که نگاه میکنم حدودا یک سال بیشتر از زمانی که من در بیرجند خواهم بود نمونده. به هر حال امیدوارم دوباره روزهایی رو ببینم که کنار همه شما یک رصد و کویر نوردی عالی رو دوباره تجربه کنم . به هر حال میگن آرزو برجوانان عیب نیست ;)))))) در ضمن یه کاری یکی مثه من هم بتونه کامنت طولانی بزنه ..دی 🙂
ممنون بابت نظرت سعید جان 🙏🌹
این کامنت و کامنت قبلیت رو با هم جواب میدم …
جالب بود که تجربههات رو اینجا گفتی.
به نظرم لزومی نداره تجربیاتی که فکر میکنی ازشون محروم شدی، حتما در آسمان مهر کسب بشن.
هر حوزهای که در اون خودت رو به چالش بکشی، با وجود تجربیات خاص خودش، در خیلی از موضوعات و دغدغههای اصلی یکی هستند و بدنه تجربیات مشابه هم هستند.
پس بهت پیشنهاد میکنم منتظر چیزی نباشی.
راستی نمیدونم این باگ بخش دیدگاههای سایت چیه و چرا اینطوری میشه و محدودیت کاراکتر داره. 🤔🤔 ولی خب ممنون که گفتی. 😉