اشتباه نگیریم (قسمت اول)

در دنیای روابط بین‌فردی و روابط اجتماعیِ ما رفتارها و مناسبات متعدد و متفاوتی است که پیچیدگی‌های بسیاری رو برای ما ایجاد می‌کنند. این پیچیدگی‌ها کار ما رو برای اینکه یک رفتار رو با رفتاری دیگر اشتباه نگیریم سخت می‌کنند. گاهی ما به اشتباه در شرایطی رفتاری رو بروز میدیم که در واقع تصویر نامناسبی از ما رو در ذهن فرد یا افراد دیگه ایجاد میکنه. در این مطلب قصد دارم به برخی از این تناقض‌ها و دوراهی‌ها اشاره کنم.

 

اشتباه نگیریم | کودک درون یا انسان بالغ؟

کودک درون و غرایز ما، به لحظات خاصی از زندگیمون تعلق دارن. مثلا وقتایی که دلمون میخواد فارغ از هیاهوی زندگی، خوش باشیم و شرارت رو به نهایتش برسونیم … در زمان و مکان و فضایی که تحملش رو داره.

اما لحظات جدی زندگی و بخشی از زندگی روزمره و تعاملاتمون با آدمها، جای این حرفها نیست. ما نمی‌تونیم یه دفعه وسط یه جمع رسمی بزنیم زیر خنده و لودگی کنیم و بعد بگیم دلم خواست این کار رو بکنم! نباید روی یه غریبه آب بریزیم و توقع داشته باشیم ناراحت نشه. نمی‌تونیم عقاید متضادمون با جامعه میزبانمون رو بی‌پروا به زبون بیاریم و توقع داشته باشیم که مشکلی ایجاد نشه. ما، نمی‌تونیم مدام متکی به غریزه‌مون باشیم و نهایتا میشه به صورت موردی ازش استفاده کرد.

 

اشتباه نگیریم | رک‌گویی یا بی‌ادبی؟

ما گاهی نمی‌تونیم مرز بی‌ادبی و رک‌گویی رو تشخیص بدیم. اینکه حرفی که میخوایم بزنیم شکلی از بی‌پیرایه گفتن حقیقته یا نیش و کنایه‌ای خارج از چارچوب عرف و ادب. لازمه توجه داشته باشیم که اینکه بگیم «این لباس بهت نمیاد» رک‌گویی و اینکه بگیم «تو این لباس شبیه گونه نادری از زرافه‌های پرنده شدی» بی‌ادبی هست. البته این موضوع به درک درست ما از مرز «شوخی و تمسخر» و همینطور «رسمی یا صمیمی» هم بستگی داره (که جلوتر بهش می‌پردازیم). لذا ممکنه گفتن یک نظر به مثلا دوستتون مصداق شوخی و رک‌گویی و گفتن همون نظر به یک فرد غریبه، مصداق بی‌ادبی باشه.

در همین مورد بخوانید  تمدن معلق | داستان کوتاه

اشتباه نگیریم - رک صحبت کردن یا بی ادبی - Mohsen Elhamian - MohsenElhamian.com - سایت شخصی محسن الهامیان

 

اشتباه نگیریم | صمیمی یا رسمی؟

یکی دیگه از اون مواردی که ما در برخورد با افراد واکنش درستی در موردش نداریم، تشخیص لزوم صمیمی یا رسمی بودن با فرد مقابلمون هست. اینکه در چه زمانی و در صورت تحقق چه شرایطی می‌تونیم با فرد مقابلمون صمیمی بشیم یا حتی اینکه در چه زمان و شرایطی لازم هست با صمیمی‌ترین افراد زندگیمون کمی رسمی‌تر برخورد کنیم.

غالبا درست نیست که یک آقا در اولین برخورد با یک خانم برخوردی به شدت صمیمی داشته باشه و همینطور شایسته نیست که مثلا در یک مهمانی با همسرتون همون برخوردی رو داشته باشید که در خلوت! دونستن شیوه استفاده از این انعطاف به ما کمک میکنه که در نظر دیگران فردی محترم‌تر، باهوش‌تر و متشخص‌تر به نظر بیایم و همینطور ما رو از سوءتفاهم‌ها و مشکلات زیادی که از اتخاذ نکردن رویکرد نامناسب در این مورد پیش میاد، دور میکنه.

در برخورد با آدمهایی که تازه باهاشون آشنا شدیم، چنانچه علاقه‌ای برای صمیمی‌تر شدن داریم، بایستی منتظر گذشت زمان کافی و بروز نشونه‌های لازم در رابطه‌مون باشیم و بدونیم که با توجه به نوع رابطه ما، صمیمی‌تر شدن ممکنه زمان و نشونه‌های متفاوتی داشته باشه یا حتی اصلا نیازی بهش نباشه. مثلا زمان و نشونه‌های لازم برای صمیمی شدن در یک رابطه عاشقانه با یک رابطه گروهی متفاوت هست و از طرفی شاید اصلا نیازی نباشه با رییس هیات مدیره شرکتی که در اون کار می‌کنیم صمیمی بشیم!

صمیمی بودن یا رسمی بودن به خودیِ خود بد نیستند، اما استفاده نابجا از اونها میتونه اونها رو بد جلوه بده. جمله مشهوری در این زمینه هست که میگه:

در همین مورد بخوانید  اسیر آگاهی | داستان کوتاه

«عاقل کسی است که بین خوب و بد، خوب را انتخاب می‌کند؛ اما حکیم کسی است که بین خوب و خوب‌تر، خوب‌تر و بین بد و بدتر، بد را انتخاب می‌کند.»

 

اشتباه نگیریم | شوخی یا تمسخر؟

تقریبا تمام کسانی که با من آشنایی کافی دارند می‌دونند که این مورد از خط قرمزهای بزرگ زندگی من هست و اگر با تمسخر روبرو بشم، قطعا گوینده بابت این آخرین اشتباهش برای همیشه پیشمون خواهد شد. :))) این فاکتور در تعامل شدیدی با موارد «رک‌گویی یا بی‌ادبی» و «صمیمی یا رسمی بودن» هست. اینکه بدونیم رک‌گویی ما یک شوخی زشت، تمسخر یا لودگی محسوب نمیشه و اینکه بدونیم با هر کسی چه زمانی و در چه حدی می‌تونیم شوخی کنیم.

 

 

نتیجه گیری

دوگانه‌های رفتاری اینچنینی در زندگی ما زیاد هستند. البته برخی درگیری‌ها در مورد «حلیم با شکر یا با نمک؟» یا «خورشت کرفس آری یا نه؟» هم وجود داره که جزء بحث‌های کلان در طول تاریخ معاصر بودند. :)))

به هر حال، بخش بزرگی از زندگی ما جوی جدی و رسمی یا نیمه‌رسمی داره و زمانِ با حساب‌کتاب و فکر شده‌تر عمل کردن هست. زمان پذیرفتن برخی قالب‌ها و برخورد موردی و ناگهانی نکردن باهاشون. زمان نگران بودن برای تبعات کارهامون و توجه کردن به انتخاب‌ها، احتیاج‌ها، ظرفیت‌ها و محدودیت‌های طرف مقابلمون و زمان و مکان و فضایی که در اون هستیم.

متاسفانه خیلی از ما تو برخی از مفاهیم تازه وارد شده به فرهنگ و زندگیمون (که حتی خوب نمیشناسیمشون) غرق شدیم و اونقدر روشون اصرار و اغراق کردیم، که از یه ور دیگه بوم افتادیم.

در همین مورد بخوانید  سری که درد نمیکنه رو دستمال میبندن!

 

 

پی‌نوشت

۱- این مطلب به عنوان یک نمونه از سوژه‌های ارائه شده در مطلبم تحت عنوان «چه چیزهایی در بلاگ شخصی خود بنویسیم؟» آماده شد.

 

 

«هر سه‌شنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقت‌ها خارج از این زمان‌بندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشته‌های جدید مطلع بشید، هم می‌تونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسال مطالب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم می‌تونید به کانال تلگرامی من بیاید.»

12 دیدگاه دربارهٔ «اشتباه نگیریم (قسمت اول)»

  1. مطلب بسیار خوبی بود

    خصوصا اینکه مرزهارو مشخص کرده بود و راهکار داشت

    فقط خیلی کوتاه بود

    کاش چند قسمتی میبود

    افراد جامعه به این مطالب برای رشد اجتماعی به این راهنمایی ها نیاز دارن چون عموما خانواده ها این چیزا رو یاد نمیدن و بعد که میان توجامعه میشن یه هیولای بی حد و مرز

    و خوبه که این مطالبو جایی بخونن و لااقل گوششون بهش آشنا باشه

    واس خودم هم مفید بود. ممنونم

    1. ممنون از شما بابت نظر و لطفی که داشتید 🙏🌹
      بله آشنایی در این موارد زندگی رو برای خودمون و همینطور اطرافیانمون راحت تر و بهتر میکنه.
      درخواست قسمت‌های بعدی مطلب رو حسین عزیز هم داشت پایین‌تر، حتما بررسیش می‌کنم، چشم. 🙂

      بازم ممنون.

  2. مطلب خیلی خوبی بود
    با اجازه یک مورد دیگه

    اشتباه نگیریم | مغرور یا خجالتی
    برای من خیلی پیش اومده که دوستام بعد از این که با من صمیمی شدن بهم گفتن تو برخورد اول فکر کردن خیلی خودمو میگیرم و مغرورم، ولی خودم فکر میکنم بیشتر خجالتی هستم، طول میکشه تا یخم اب شه، لزوما از غرور نیست

    جا داره مطلب چند قسمتی بشه 😉

    1. ممنون بابت نظرت حسین جان 🙏🌹
      لطف داری.
      البته مشخص هست آدم گلی مثه شما نمیتونه غرور داشته باشه. حداقل برای من که همینطور بود و متوجه شدم کمی خجالتی هستی. 🙂
      چشم، مطلب‌های بعدی با این موضوع رو بررسی می‌کنم و مثالی که زدی رو هم حتما استفاده می‌کنم. 😉

      ممنون ☺️☺️

  3. متنهات اکثرا جنبه روانشناسه و کاربردی توی زندگی و زندگی کردن داره .واقعا آفرین که به این دانش رسیدی که زندگیتو کاربردی کنی و بدونی چیکار باید بکنی .من میگم زندگیمون علاوه بر اینکه واسه خودمونه جنبه عمومی هم داره یعنی با روابطمون زنده ایم و اینکه رفتارهامون در این روابط.مثلا یه مرز باریکی بین شوخی و مسخره کردن وجود داره که خیلی وقتها شکسته میشه.به نظرم اگه بتونیم اون موردهایی که تو توی متنت توضیح دادی ازهم تمیز بدیم در عین حال در رابطه به خودمون انسان رها و آزادی باشیم در یک کلام خودمون باشیم و از ماسک استفاده نکنیم به توسعه اخلاقی و فرهنگی رسیدم.
    بازم ممنون از نوشته های کاربردیت امیدوارم موفق باشی.

    1. ممنون بابت نظرت ساناز
      و عذرخواهم که دیر جواب میدم. 🙏🌹
      شرمنده کردی بابت لطفی که بهم داشتی و تعریف‌ها. 😉
      به نکته ظریفی اشاره کردی. این مهمه که در تلاش برای رعایت حد و مرزها، رفتارمون طبیعی باقی بمونه و تصنعی یا تقلیدی نشه.

      بازم ممنون بابت نظرت. 🙂

  4. قطعا حرف‌های زیادی هست که می‌شه در این مورد زد. موضوع جالبیه که ارزش داره بیشتر بهش پرداخت. می‌شه در مورد هر کدوم از تیترهای این پست، یه پست مفصل جداگانه نوشت.
    البته حالا که خواستی در قالب یک مقاله به این موضوع بپردازی خوب شد که کلی گفتی و مطلب رو بیش از حد طولانی نکردی. به نظرم خوب می‌شه اگر خواننده‌های این پست اگر دوست داشتن خودشون به تفکیک هر کدوم یه موضوع مرتبط رو انتخاب کنن و در موردش یه پست کامل بنویسن. به بیان دیگه، این موضوع پتانسیل بازی وبلاگی شدن رو داره.
    موفق باشی محسن جان

    1. ممنون از نظرت بهراد جان 🙏🌹
      بله همونطور که گفتی هر کدوم از این موارد خودشون موضوع یک مطلب مفصل هستند. اما فعلا قصد دارم این تیپ مطالب کمتر بشه و بیشتر روی اجرایی کردن سوژه‌های متفاوتی که در مطلب ایده‌هام برای بلاگ‌نویسی شخصی گفتم تمرکز کنم تا اون پست مدام کامل‌تر بشه. 😉
      پیشنهادت هم جالب بود ولی. 😉

      ممنون و موفق باشی. 🙂

  5. سلام . خیلی مطلب مفیدی بود . من هم قسمت اول هم قسمت دوم این مطلب رو خوندم و برام جالب بود که یک همکار دارم همیشه درحال سوژه کردن من هستش و من باید محکمتر جلوش بایستم و دیگه این که خودمم گاهی بین لطف و وظیفه کارهای خودمو قاطی می کنم از این به بعد دقت بیشتری می کنم . مرسی که وقت گذاشتید برای نوشتن این مطلب .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *