بقا و تولید مثل؛ دو غریزه اصلی فرگشتی
در طی میلیونها سال فرگشت، تلاش برای زنده ماندن یا همان بقا و افزایش حداکثری تولید مثل که از آن با عنوان «موفقیت تولید مثلی» یا «موفقیت در تولید مثل» یاد میشود، از جمله غرایز اصلی در همه گونههای موجودات زنده و انسان بوده که رفتار او را هدایت کرده است. منشاء بسیاری از رفتارهای انسان و از جمله رفتارهای جنسی او را، در این دو غریزه میتوان یافت.
گونهها یا افرادی در یک گونه که تلاششان برای بقا زیاد نبوده یا توانایی رقابت با سایرین را نداشتهاند، محکوم به نابودی به وسیله سایر گونهها یا افراد دیگرِ گونه خود بودهاند. تولید مثل موفق، به معنای تعداد فرزندان قادر به بقا و تولید مثلی است که موجود زنده، از خود بجای میگذارد.
در طول میلیونها سال فرگشت، آن دسته از نیاکان ما که رفتارهای خود را در جهت حداکثر کردن ارضای این دو غریزه هدایت میکردند، موفق میشدند تا در توزیع ژنهای خود از طریق حداکثر کردن تولید مثل، از سایر نیاکان ما پیشی گرفته و تعداد فرزندان بیشتری از نسل بعد را، به خود اختصاص دهند. در هر نسل از زندگی بشری، آن دسته از افراد که توانایی بیشتری در انطباق با محیط و شرایط زندگی، به نحوی که منجر به بقا و تولید مثل بیشتر برای آنها میشده داشتهاند، شانس بالاتری داشتند که ژنهایشان را از طریق فرزندان خود، در جامعه، باقی بگذارند. [منبع]
* اما تکلیف دو اصل اساسی بقا و گسترش در دنیای آینده چگونه خواهد بود؟
* تاثیر فناوریهای آینده بر این دو اصل چگونه خواهد بود؟
* آیا تولید مثل در دنیای آینده نیز موضوعیت دارد؟
تولید مثل در دنیای آینده ؛ دنیای سایبورگها و نوانسانها
برآوردها و پیشنگریهای متفاوت در خصوص آینده (فارغ از بحث بر سر زمان وقوع آن) نشان میدهد رشد فناوری و تغییرات منتج از آن، انسان را به سمت و سویی میبرد که شاید دیگر اطلاق نام انسان به نوع و گونه بشر در این آیندههای مفروض چندان درست نباشد. برآوردهای آیندهپژوهان مخصوصا در حوزه پزشکی و آگاهی، تغییرات بنیادنی در آینده را در ما نشان میدهند که با تصورات و تعاریف ما از آنچه آن را انسان مینامیم فاصله و تفاوت زیادی دارد و باعث میشود از چنین نسلی از انسانها با عباراتی همچون «نوانسان (نوبشر)» یا «سایبورگ» یاد کنیم.
اما این تغییرات جدای از خصوصیات، شامل روشها و شیوههای زندگی نیز میشوند که بررسی، برنامهریزی و داشتن آگاهی نسبت به آنها ضروری و مفید به نظر میرسد.
محتمل است که نوانسان یا سایبورگ موجودی باشد که آگاهی و فردیت وی بر روی بستری غیربیولوژیکی میزبانی شود و دیگر اندام و روشهای رایج تولید مثل را در اختیار نداشته باشد. در چنین حالتی که تولید مثل با استفاده از روشهای سنتی آن برای کالبدهای غیربیولوژیکی ما مقدور نیست، ما از چه روشهایی برای تولید مثل در دنیای آینده استفاده میکنیم؟
در ادامه تلاش میکنیم به همراه یکدیگر به بررسی این موضوع بپردازیم که احتمالا تولید مثل در دنیای سایبورگها یا نوانسان چگونه خواهد بود.
لقاح مصنوعی
یکی از روشهایی که اکنون در شرایط گوناگون از جمله ناتوانی یک زوج در فرزندآوری استفاده میشود، لقاح مصنوعی است. استفاده از اسپرم و تخمک زوج و لقاح آنها در رحمی مصنوعی و در محیط آزمایشگاهی.
شاید حداقل در اولین نسل تغییر کالبد انسانها، هر فرد پیش از کوچ از کالبد بیولوژیکی خود به یک کالبد غیربیولوژیکی، ذخیرهای از اسپرم یا تخمک خود را برای روز مبادا و تولید مثل در مراکزی مخصوص نگهداری کند تا در صورت تمایل طرفین از آنها برای تولید مثل استفاده شود.
تلفیق یا انتقال آگاهی
به زعم بسیاری آنچه ما را «ما» میکند، چیزی جز محصول مغز ما یعنی «آگاهی» نیست. آگاهی و خودآگاهی شما چیزی است که خود را با آن میشناسید و کالبد بیولوژیکی و مغز شما تنها بستر و میزبانی برای این موضوع هستند. از طرفی دیگر برآوردها نشان میدهد با پیشرفت تکنولوژی، در حوالی دهه ۲۰۴۰ میلادی ما به توانایی لازم برای دانلود و آپلود آگاهی برسیم.
پس اگر دلیل نهایی و تعریف ما از انسانیت «آگاهی» است، میتوان متصور بود که انسانهای آینده (سایبورگها یا نوانسانها) برای تولید مثل تنها به تلفیق آگاهی خود (ترکیب آگاهیهای هر کدام از زوجین با یکدیگر) اکتفا کنند و آگاهی تازه شکل گرفته به عنوان فرزند آنها تلقی شود و بر روی کالبدی بیولوژیکی یا غیربیولوژیکی بارگذاری و میزبانی شود.
استقلال آواتار یا آگاهی
همانطور که یپش از این در مطلب «عواقب و خطرات گذار از انسان به نو انسان» توضیح دادم، بر اساس برآوردهای ری کورزویل تا حوالی سال ۲۰۴۰ میلادی ما قادر خواهیم بود نانوباتها را در مغز خود جایگذاری کنیم (مطالعه بیشتر). به این شکل ما قادر خواهیم بود روی کاغذ تا ۳ میلیون برابر سریعتر فکر کنیم. به عبارتی ما در چنین شرایطی ۳ میلیون برابر خواهیم شد و زمان ۳ میلیون برابر برای ما کندتر خواهد گذشت.
در چنین حالتی هر یکسهمیلیونیوم چنین موجودی میتواند مستقلا در حد یک انسان امروزی استقلال، آگاهی و فردیت داشته باشد و پس از تفکیک از آگاهی اصلی، در صورت تمایل روال گذار از انسان به نوانسان را طی کند و به عنوان فرزند یا فرزندخوانده نوانسان یا سایبورگی که از آن استقلال یافته است تلقی شود.
پیش از این در قالب داستان کوتاهی به نام «اسیر آگاهی» به این موضوع پرداختم.
چند سوال و دغدغه
در انتها و در تکمیل آنچه گفته شد، فارغ از اینکه ما اکنون تقریبا چیزی از مفهومی به اسم آگاهی نمیدانیم و بدون توجه به زمان دستیابی به سطحی از تکنولوژی که این مسائل پاسخ داده شوند، پارهای از سوالها و ابهامها در مورد این آینده فرضی وجود دارند که بایستی از هماکنون به پاسخ آنها فکر کنیم.
* آیا آگاهی حاصل شده یک موجود کامل و مستقل است یا صرفا یک کپی و نتیجه تلفیق دو داده؟ آیا این موجود اصالت دارد یا خیر؟ یا اینکه اساسا اطلاق لفظ «موجود زنده» به آن نیز صحیح نیست؟
* در چنین روشی، آگاهی فرزند (به دلیل نتیجه تلفیق دو آگاهی بودن) احتمالا بهتر از آگاهی پدر و مادر خود است و این به معنای از بین رفتن حجم وسیعی از مفهومها همچون دوران کودکی، تربیت و آموزش، نگهداری از فرزند و … است. هیچکس با نداشتن خاطرهای از اولین صحبت کردن فرزند خود یا اولین راه رفتن فرزند خود مشکلی ندارد؟ نبود خاطرهها و تجربههای این دوران و دلبستگی و ارتباط والد فرزندی ناشی از آن مشکلی ایجاد نمیکند؟
* اگرچه نگرانیهای زیادی در مورد روش تولید مثل مبتنی بر آگاهی وجود دارد، ولی آیا این روشی کمدردسرتر و موفقتر نیست؟ در چنین روشی تمام دانش و تجربههای (مورد توافق) والدین به فرزند انتقال داده میشود، اما در روش تولید مثل فعلی چند درصد از دانستههای ما به نسل بعدی انتقال پیدا میکند و چند درصد از آنها از بین میروند؟
* با تغییر احتمالی الگوی تولید مثل در دنیای آینده تکلیف نقش و تاثیر رفتارهای جنسی در انسان چه میشود؟ حذف رفتار و روابط جنسی، چه تاثیری در ما و روابط میان ما به عنوان انسان میگذارد؟
* در روشهای احتمالی از تولید مثل در دنیای آینده که بر پایه انتقال یا تشکیل آگاهی استوار است، جای خالی باورهای اعتقادی و مذهبی بسیاری از انسانها دیده میشود. جایگاه روح و بعد معنوی و اعتقادی انسان در چنین حالتی کجاست؟
* و در نهایت اینکه موجودی که برای مثال احتمالا سه میلیون برابر شده است، در فضای مجازی و واقعیتهای موازی غوطهور است و اختیارات، قدرت و دسترسی بیشتری به رفاه، امکانات، دانش، ثروت و … دارد، اساسا اشتیاق و رغبتی به تولید مثل دارد؟
نظر شما در مورد این سوالها و دغدغهها چیست؟