سلسله ویدئوهای «راوی دانایی»، تلاشی برای ارائه مهمترین اخبار و محتواهای علمی دنیا برای افرادی است که خود را خوره یا گیک علمی میدانند و علاقمند هستند که از تازههای علمی دنیا مطلع باشند. در اولین قسمت راوی دانایی در مورد این موضوعات گفتگو خواهیم کرد:توضیح اهداف سلسله ویدئوهای راوی دانایی
* محموله فضاپیمای اسیریس رکس از سیارک بنو در راوی دانایی ۱ توضیحاتی در مورد روال مأموریت فضاپیمای اسیریس رکس و برداشت محموله از سیارک بننو خواهید شنید. ماموریتی که قرار است +۶۰ گرم از مواد سطح این سیارک رو به زمین بیاورد.
* کشف دو غده جدید در گلوی انسان محققان در جریان بررسیهای خود در مورد بیماران سرطانی به صورت اتفاقی متوجه دو غده جدید در گلوی انسان شدند. این کشف احتمالا به بهبود کیفیت سلامتی بیماران سرطانی پس از پرتودرمانی منجر خواهد شد.
* کشف فسفین و آمینه اسید گلیسیرین در سیاره زهره کشف آمینه اسید گلیسیرین و فسفین در سیاره زهره در روزهای اخیر، گمانهزنیها درباره وجود حیات در لایههای فوقانی جو این سیاره را افزایش داده است. این موضوع همچنین سوژهای برای گروههای شبهعلمی و گسترش شایعهها و خرافههای علمی شده است.
* رهاسازی ۱ میلیون تن آب مواد رادیواکتیو در اقیانوس آرام در ویدئوی راوی دانایی ۱ در مورد تصمیم دولت ژاپن برای رهاسازی یک میلیون تن آب مواد رادیواکتیو در اقیانوس آرام خواهید شنید. تصمیمی که اعتراض جدی و شدید حافظان محیط زیست و ماهیگیران را در پی داشته است.
* گوشت طلایی (بتا کاروتن – Beta-Carotene) محققان موفق شدهاند که بتاکاروتن را که نوعی پیشساز ویتامین ای در بدن است را به گوشتهای آزمایشگاهی اضافه کنند. در این ویدئو از فواید این دستاورد و برتریهای گوشت آزمایشگاهی خواهید شنید.
* شکستن رکورد اندازهگیری کوتاهترین فاصله زمانی محققان موفق شدهاند رکورد اندازهگیری کوتاهترین فاصله زمانی را به رقم ۲۴۷ زپتوثانیه کاهش دهند.
ویدئو را از اینجا تماشا کنید:
لایک و کامنت در پایین ویدئوی راوی دانایی ۱، ارسال این پست در سایر گروهها و همینطور سابسکرایب در کانال یوتیوب، کمک بسیار زیادی به من میکنه. 😉
تکینگی فناوری فرضیهای است که معتقد است انقلاب بعدی تاریخ بشر بر اثر شکلگیری هوشی برتر از انسان امروزی (سایبورگها، هوش مصنوعی یا …) رخ میدهد و حجم اتفاقها پس از آن به قدری زیاد است که قابل پیشبینی نیستند. قصد دارم در این مطلب به توضیح این فرضیه و حواشی مرتبط با آن بپردازم.
اهمیت تفکر آینده در آیندهپژوهی فناوری
تفکر آینده
لطفا در مورد گذشته فکر کنید. در مورد دیروز چقدر میدانید؟ اگر به یک هفته پیش برمیگشتید چه تصمیمهایی را تغییر میدادید؟ یک ماه پیش چه انتخابهای متفاوتی میکردید و یک سال قبل چه تغییرهایی در اهداف خود میدادید؟ به نظرتان تصمیمهای مردم و افراد در یک قرن گذشته تا چه حد درست و تا چه حد غلط بوده است؟ لطفا در مورد فردا فکر کنید. فردا چطور خواهد بود؟ هفته بعد چطور؟ نظرتان در مورد فکر کردن در مورد یک ماه بعد یا یک سال بعد چیست؟ اصلا قرن بعد دنیا چگونه خواهد بود؟ فرض کنید تصویر زیر، یک نمودار بورسی است. این تصویر را به هر کسی که نشان دهید با قطعیت به شما میگوید که بایستی سهم را در نقاط سبز رنگ بخرید و در نقاط قرمز رنگ آن را بفروشید. اما در مورد نقطه نارنجی رنگ چه؟
آینده، وادی عدم قطعیتهاست. فردا شاید روز ترفیع شغلی باشد یا روز اخراج شدن از محل کارتان. هفته بعد ممکن است شریک آینده زندگی خود را بیابید یا رابطهای عمیق و طولانی به پایان راه خود برسد. یک ماه دیگر شاید خوشحالتر باشید یا غمگینتر و یک سال بعد ممکن است پیشرفت کرده باشید یا پسرفت. یک قرن بعد ممکن است نام شما در تاریخ ماندگار شده باشد و ممکن است هیچکس شما را به خاطر نیاورد. عدم قطعیتی که در بالا در مورد آن صحبت کردیم را به خانواده، شرکت، رشته کاری، شهر، ارزشها و کشور خود نیز بسط دهید. در این بین مهمترین نکته، فهم این حقیقت است که همه روی نمودار پارسال برنده هستند، اما برندههای واقعی کسانی هستند که تصمیم درست را در نقطه نارنجیرنگ میگیرند. آنها کسانی هستند که نسبت به دیگران «تفکر آینده» را بهتر میشناسند، شناخت بهتری نسبت به سناریوهای محتمل آن دارند و انتخابهای بهتری را منتج از این دانش اتخاذ میکنند. اما تفکر آینده چیست و چه خصوصیاتی دارد؟ اگرچه در این مقاله فرصت بررسی کامل این موضوع نیست، اما برخی از مهمترین عناصر در تفکر آینده که آشنایی با آنها در ابتدای راه ضروری به نظر میرسد را از نظر خواهیم گذراند.
متخصص نباشید!
دکتر محسن طاهری، عضو هیات علمی و مدیر گروه آیندهپژوهی دانشگاه اصفهان در این مورد اینگونه توضیح میدهد: « اگر یک متخصص شناخته شده در سطح جهانی، آینده را پیشگویی کند، احتمال قابل توجهی وجود دارد که آن پیشگویی اشتباه از آب در بیاید. علی رغم انتظار ما از متخصصان، آنها در مورد آینده مرتکب اشتباه میشوند. اما چرا؟ به لحاظ تاریخی شواهد علمی نشان میدهند که مناسبترین افراد برای پیشبینی اتفاقات آینده، کسانی هستند که در همه زمینهها دستی بر آتش دارند و به اصطلاح اطلاعات عمومی بالایی دارند و نه اینکه لزوما متخصص در یک زمینه باشند. این مسئله میتواند یک دلیل هم داشته باشد: این جور آدمها مثل متخصصان بر روی یک حوزه خاص تعصب ندارند. ممکن است فکر کنیم متخصصان یک حوزه خاص میتوانند حداقل در حوزهای که سالها در آن مشغول به کار هستند، دست به پیشگوییهای دقیقی بزنند. اما نتایج یک پژوهش علمی که از سال ۱۹۸۴ شروع شد و بیست سال به طول انجامید، کاملا مخالف این دیدگاه است. نتایج این تحقیق کاملا به نفع «عامگرایان (به انگلیسی: Generalists)» بود. یک دلیل عمده این نتایج، این است که عامگرایان که حوزههای وسیعی از دانش را مطالعه میکنند، معمولا میتوانند از اشتباهات خود درس بگیرند، اما متخصصان حرفه ای، جهانبینیِ شکلگرفتهای دارند و آنقدر اعتماد به نفس کاذب دارند که آنها را از دیدن تغییرات کوچکِ غیرقابل پیشبینی باز میدارد.»
آیندهها به جای آینده
همانطور که گفته شد، آینده وادی عدم قطعیتهاست. شما نمیتوانید مطمئن باشید در آینده دقیقا چه اتفاقی خواهد افتاد، پس آیندهای وجود ندارد، بلکه آیندهها وجود دارند که هر کدام از آنها درصد احتمال و شرایط لازم مرتبط با خود را برای وقوع دارند. این موضوع حتی در ترسیم و برآورد ما از آیندههای بدیل نیز مصداق دارد. در شکلگیری آیندههای بدیل برخی ممکن است بر «آیندههای شخصی» خود تاکید کنند، برخی بر «آیندههای فرهنگی» تاکید کنند و برخی بر «آیندههای جغرافیایی» یا «آیندههای فناورانه» یا «آیندههای اجتماعی» یا «آیندههای معنوی» و سایر رویکردهای محتمل در نگاه به آینده که هر کدام از آنها آینده بدیلی متفاوت میسازند. کما اینکه در بحث آیندهپژوهی نیز گونههای متفاوتی از آینده، همچون «آیندههای دلخواه»، «آیندههای عقلایی»، «آیندههای ممکن» و «آیندههای محتمل» داریم که پرداختن به آنها در این مقال نمیگنجد. لذا در تفکری سالم در مورد آینده، ضروری است متوجه این نکته باشیم که آیندههای بدیل بسیاری وجود دارند و هیچ آینده قطعی و صد در صدی وجود ندارد و تعصب در مورد یکی از آنها دامی در راه تفکر آینده است. از همین رو لازم است تاکید کنم که آنچه در ادامه مطلب در مورد تکینگی فناوری تقدیم حضور شما خواهد شد، تنها یکی از آیندههای ممکن است و ناقض یا مانع سایر روایتهای موجود از آینده نیست.
چه میشود اگر؟
یک تمرین ذهنی برای تفکر آینده، پرسیدن مداوم سوال «چه میشود اگر …؟» در مواجهه با رویدادهای زمان حال و آیندههای ممکن است. دغدغه ذهنی مداوم در خصوص تبعات و عاقبت رویدادها در آینده، در نهایت منجر به افزایش و ترویج تفکر آینده میشود. پیشنهاد میکنم در طول مطلب، در مواجهه با هر مبحث، این سوال را از دریچه دغدغههای فردی، شرکتی، جغرافیایی و … خود بپرسید و تاثیرات آن را بر زندگی خود، شهر، جامعه و شغلی که دارید بررسی کنید تا خروجیها و برداشتهای بیشتری از آنچه به اتفاق یکدیگر بررسی خواهیم کرد داشته باشید.
آیندهپژوهی
آیندهپژوهی، هیچ ربطی به ستارهشناسی، طالعبینی یا پیشگوییهای عقیدتی ندارد و البته هیچ ارتباطی هم با سبک هنری فیوچریسم که یک سبک هنری مربوط به اوایل قرن بیستم است نیز ندارد. در میان تعاریف و برداشتهای متفاوتی که از آیندهپژوهی وجود دارد، ویکیپدیای فارسی در توضیح آیندهپژوهی چنین میگوید: «آیندهپژوهی (به انگلیسی: Futures studies) شامل مجموعه تلاشهایی است که با جستجوی منابع، الگوها و عوامل تغییر یا ثبات، به تجسم آیندههای بالقوه و برنامهریزی برای آنها میپردازد. آیندهپژوهی بازتابدهنده چگونگی زایش واقعیت «فردا» از دل تغییر (یا ثبات) «امروز» است. آیندهپژوهی برابر عبارت لاتین «Futures Study» است. واژه جمع Futures به این دلیل استفاده شدهاست که با بهرهگیری از طیف وسیعی از روشها و بهجای تصور «تنها یک آینده»، به گمانهزنیهای نظاممند و خردورزانه، در مورد نه تنها«یک آینده» بلکه «چندین آینده متصور» مبادرت میشود.» آیندهپژوهی آینده را پیشبینی نمیکند، بلکه محدوده ای از آیندههای محتمل و قابل ظهور را بررسی میکند. در تفسیر لغت Forecast صرفا یک پیشبینی مطرح شده اما Foresight به معنی توانایی پیشبینی یا مهیا شدن عاقلانه برای آینده است. به عبارت بهتر میتوان گفت Forecast یک پیشبینی است که بر اساس معیارهایی همچون حقایق یا تجارب انجام میشود، اما Foresight یک چشمانداز است که ضرورتا بر مبنای یک دوربینی شکل میگیرد. آیندهنگاری یا Foresight با پویش سیگنالهای ضعیف آغاز میشود و سپس سعی میشود احتمالات ناشی از تغیراتی که بر ما اثرگذار هستند، درک شود. اگرچه آیندهپژوهی در ایران بیشتر به عنوان یک رشته دانشگاهی شناخته شده است، اما بسیاری از آیندهپژوههای مطرح جهان همچون ضیاءالدین سردار نه تنها قائل به رشته آیندهپژوهی نیستند، بلکه اصولا با رشتگی و رشته زدگی در خود محیطهای دانشگاهی نیز مخالفاند. چون معتقدند رشتهای دانشگاهی، هم مسائل و هم پاسخها را از دریچه خود میبیند. از آنجایی که بررسی بیشتر آیندهپژوهی در این مقاله میسر نیست، منابع زیر میتوانند گزینههای مناسبی برای آن دسته از علاقمندان باشند که تمایل به مطالعهای مبسوطتر پیرامون این موضوع دارند. مواردی همچون «مبانی آیندهپژوهی» نوشته «وندل بل»، «دانش پایه آیندهپژوهی» نوشته «ریچارد اسلاتر»، «وضعیت آینده» کاری از «پروژه هزاره واشنگتن دی. سی»، «قفسه کتاب آیندهپژوهی» آرشیوی از کتابهای حوزه آیندهپژوهی تهیه شده توسط «وبسایت فدراسیون جهانی آیندهپژوهی» و «فورویکی» پایگاهی آزاد برای توسعه آیندهپژوهی و ویکی آیندهنگاری، از بهترین منابع موجود در این زمینه هستند. همچنین ضیاءالدین سردار در کتاب خود با عنوان «آینده: تمام آنچه اهمیت دارد»، ۱۰۰ منبع برتر برای مطالعه در حوزه آیندهپژوهی را معرفی میکند که ۵ مورد ابتدایی این لیست نیز از همین کتاب برداشته شده بودند.
تکینگی فناوری و ری کورزویل
اما مرد شماره یک در مورد موضوع تکینگی فناوری بدون شک «ری کورزویل (به انگلیسی:Ray Kurzweil)» است. ری کورزویل یک دیوانه نیست! او یکی از فناورهای آگاه جهان است که درکی قوی از پتانسیل فناوریهای رو به رشد دارد و میداند تکنولوژی چگونه جوامع آینده را تحت تاثیر قرار خواهد داد. بیلگیتس، کورزویل را بهترین پیشبینی کننده آینده هوش مصنوعی معرفی میکند و نسبت به پیشبینیهای او که فراتر از هوش مصنوعی هستند شگفتزده است.
او کسی است که ۲۰ دکترای افتخاری دریافت کرده است و از سه رئیس جمهور ایالات متحده جوایز ارزشمندی به او اهدا شده است. کورزویل مدالهای بسیاری را کسب کرده است. از جمله در سال ۱۹۹۹، مدال ملی فناوری و نوآوری را نصیب خود کرد. او ۷ کتاب ارزشمند و پرفروش در حوزه تکنولوژی دارد و مخترع اصلی بسیاری از فناوریها از جمله اسکنرهای مسطح، ماشینهای تبدیل چاپ به گفتار و غیره است. او همچنین یکی از بنیانگذاران دانشگاه تکینگی است و مستقیما توسط لری پیج برای «توسعه هوش مصنوعی گوگل در زمینه درک زبان» انتخاب شده است. اختراعاتی همچون OCR، Text To Speech Synthesizer (تبدیل متن به گفتار) و … برخی از کارهای او در دهه هفتاد و هشتاد میلادی بودند. او در دهه هشتاد میلادی پیرو علاقمندی خود به «قانون مور»، تحقیقاتی را آغاز کرد و کوشید به این سوال اساسی پاسخ دهد که آیا میتوان الگوهایی مشابه این قانون در سایر موارد و حوزهها یافت یا خیر؟
قانون مور (به انگلیسی: Moore’s Law) که نخستین بار گوردون مور، از بنیانگذاران شرکت اینتل، در سال ۱۹۶۵ آن را ارائه کرد، قاعدهای سرانگشتی است که بیان میکند تعداد ترانزیستورهای روی یک تراشه با مساحت ثابت، هر دو سال، به طور تقریبی دو برابر میشود. مقالهای که گوردون مور در آن به این قانون اشاره کرده بود، تنها ۶ سال پس از ساخت اولین تراشه الکترونیکی منتشر شد.
ری کورزویل نتایج تحقیقات خود را در سال ۱۹۹۰ در کتابی به نام عصر ماشینهای هوشمند (به انگلیسی:The Age of Intelligent Machines) منتشر کرد که سر و صدای زیادی در محافل علمی جهان به راه انداخت. کتاب او در سال ۱۹۹۹ به نام «عصر ماشینهای معنوی (به انگلیسی:The Age of Spiritual Machines)» که به فارسی نیز ترجمه شده است باعث آشنایی عموم با کورزویل و ادعاهای او شد. او در این کتاب اولین گفتمان خود پیرامون موضوع تکینگی فناوری را آغاز کرد و بعدها در سال ۲۰۰۵ با انتشار کتاب «تگینگی نزدیک است (به انگلیسی: The Singularity Is Near: When Humans Transcend Biology)» به شکل مفصلتری به این موضوع پرداخت. کتاب «تکینگی نزدیک است» به درخواست انتشارات پنگوئن و به قصد پیشبینی آینده تا سال ۲۱۰۰ آغاز شد اما در خلال انجام کار مشخص شد که به دلایلی امکان پیشبینی رویدادها پس از سال ۲۰۴۵ مقدور نیست. ری کورزویل اسم این بازه زمانی را «تکینگی فناوری (به انگلیسی: Technological Singularity)» گذاشت. وی به خاطر پیشبینیهای دقیقش در سطح جهانی شهرت پیدا کرده ست. برای مثال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ظهور دستیارهای دیجیتال مانند سیری و الکسا، اختراع سیستمهای واقعیت مجازی و پیروزی کامپیوتر بر انسان در بازی شطرنج از پیشبینیهای درست وی بودهاند. البته او اشتباههایی نیز داشته است؛ از جمله اینکه پیشبینی کرده بود که در سال ۲۰۰۹ یک شرکت آمریکایی خواهد تواست به ارزش یک تریلیون دلار برسد. کورزویل در سال ۲۰۱۰ فایلی منتشر کرد و نتیجه ۱۴۷ پیشبینی خود تا آن زمان را مشخص کرد که بر اساس این گزارش ۱۱۵ پیشبینی کاملا درست، ۱۲ پیشبینی تقریبا درست، ۱۷ پیشبینی تا اندازهای درست و ۳ پیشبینی او اشتباه از آب درآمدند. با این آمار میتوان گفت که دقت پیشبینیهای ری کورزویل تقریبا ۸۶٪ است.
اهمیت تفکر نمایی در آیندهپژوهی فناوری
از تفکر خطی تا تفکر نمایی
تفکر نمایی یکی از شاخصههای تفکر آینده است و به زعم بسیاری از آیندهپژوهها، مهمترین شاخصه تفکر آینده، تفکر نمایی است. بگذارید باز هم در ابتدا نگاهی به گذشته بیاندازیم. دنیای گذشته (مثلا عصر کشاورزی) چگونه بود؟ در چنین دنیایی ارتباطات «محلی» بود. زیرا دامنه ارتباطات و میزان داد و ستدِ کسب و کار ما تا اندازهای بود که امکان جابجایی داشتیم یا وابسته به این بود که خودِ ما یا یک پیک یا کاروان تجاری ما تا چه اندازهای میتوانستیم برای خبر گرفتن یا تجارت کردن سفر کنیم. دنیای گذشته علاوه بر «محلی» بودن، «خطی» نیز بود. به این معنی که حجم تغییرات اندک بود و میزان رخداد رویدادهای برهمزننده کم بود. چنین موضوعی سبب میشد که اگر مثلا شما در این دوران یک دامدار بودید، میتوانستید با دقت خوبی بگویید که فرزندتان و نوهتان هم دامدار خواهند بود یا نهایتا تعداد گوسفندهای گله آنها بیشتر خواهد شد. اما دنیای امروز ما چگونه است و چه تغییراتی کرده است؟ آیا مانند دنیای گذشته محلی و خطی است؟ خیر، دنیای امروز ما «جهانی» و «نمایی» است. «جهانی» به این معنا که به لطف تکنولوژی و رسانهها شما میتوانید از هر کجای دنیا خبر بگیرید و با هر کدام از عزیزان خود ارتباط برقرار کنید. همچنین اگر کسب و کاری به اندازه کافی خوب داشته باشید، میتوانید محصول خود را به تمام مردمان جهان عرضه کنید. «نمایی» بودن دنیای امروز ما نیز به این معنا است که حجم تغییرات و رخداد رویدادهای برهمزننده و اختراعها و اکتشافهای جدید در آن به شکل خیرهکنندهای بالاست. هیچکدام از شما میتوانید حدس بزنید که فرزند، نوه یا عزیزان شما ۲۰ یا ۵۰ سال بعد چه شغلی خواهند داشت؟ پس هماهنطور که گفته شد ما در طول تاریخ از دنیایی «محلی» و «خطی» به دنیایی «جهانی» و «نمایی» گذر کردهایم. رشد نمایی دنیای امروز ما در موضوعات متفاوتی همچون علوم مختلف، صنایع گوناگون، اختراعها و اکتشافهای نو، گسترش کسب و کارها و فناوریهای جدید و حتی رشد نمایی مفاهیم اجتماعی و اقتصادی دیده میشود. اما چه شواهدی برای این ادعا وجود دارد؟ در ادامه برخی از آنها را مرور میکنیم.
رشد نمایی فناوریهای نوین
اگرچه شاید همه شما یکی از آن تصاویر مقایسه کامپیوترها یا حافظههای قدیمی در ابعاد یک اتاق با نسلهای فعلی بند انگشتی آنها را دیده باشید، اما رشد نمایی فناوریهای نوین منحصر به این موارد نیست. از کاهش هزینه چند ده برابری رباتهای صنعتی تا کاهش هزینه چند ده هزار برابری توالییابی دیانای (DNA Sequencing) و حتی کاهش هزینه چند صد هزار برابری گرافین، تنها گوشهای از مثالهای بیشمار موجود در این حوزه هستند. چیزی حدود ۱۶ سال (از ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۲) طول کشید تا به رقم یک میلیارد مشترک تلفنهای هوشمند برسیم اما رسیدن دوباره به این رقم و رد شدن از آستانه ۲ میلیارد مشترک تلفنهای هوشمند، تنها ۴ سال زمان برد. چیزی که امکان نداشت با نگرش و تفکری خطی در ده سال پیش، وقوع آن را در چنین زمان کوتاهی متصور شویم. در این فایل و این صفحه میتوانید بیشتر در این مورد مطالعه کنید.
رشد نمایی گسترش فناوری
آنچه در دنیای نمایی امروز ما در حال وقوع است فقط منحصر به رشد نمایی فناوریهای نوین نیست، بلکه مربوط به رشد نمایی گسترش این فناوریها نیز میباشد. اگر بخواهیم در طول تاریخ بررسی کنیم و ببینیم که چقدر زمان لازم است تا یکچهارم جمعیت کره زمین به یک تغییر جدید دسترسی پیدا کنند، با رشدی نمایی در این حوزه نیز مواجه میشویم. برآوردی حدودی نشان میدهد که دسترسی یکچهارم جمعیت کره زمین به زبان و نوشتار هزاران سال، چاپ ۴۰۰ سال، تلفن ۵۰ سال، تلفن همراه ۷ سال و شبکههای اجتماعی ۳ سال زمان برده است. لازم به یادآوری است که مفهوم «دسترسی» در اینجا با «کاربر بودن» متفاوت است. در این صفحه میتوانید بیشتر در این مورد مطالعه کنید.
رشد نمایی مفاهیم اجتماعی و اقتصادی
میزان اطلاعاتی که امروز در گوشی هوشمند خود در اختیار دارید، آرزوی رویایی و دیرین بسیاری از رهبران جهان در ۲۵ سال پیش بود (+ویدئو). در طول صد سال گذشته به طور تقریبی میانگین عمر انسان ۲ برابر افزایش پیدا کرده، مرگ در نوزادی و هزینه تامین غذا ۱۰ برابر کاهش پیدا کرده، قیمت برق ۲۰ برابر کاهش پیدا کرده، قیمت حمل و نقل ۱۰۰ برابر کاهش پیدا کرده و قیمت ارتباطات ۱۰۰۰ برابر کاهش پیدا کرده است. ۱۰۰ سال پیش ارسال کلمههای این جمله به فردی دیگر ۵۰ دلار هزینه داشت و در ۱۳۰ سال گذشته میزان سواد از ۲۵٪ به بالای ۸۰٪ رسیده است. همه این موارد باعث شده است که حتی مفاهیمی مانند فقر نیز تغییر کنند و امروز بخش قابل توجهی از افرادی که مطابق تعاریف جدید زیر خط فقر تلقی میشوند، به مسکن، خوراک، برق، گاز، تلفن هوشمند، خودرو و … دسترسی داشته باشند. در واقع کیفیت زندگی که امروز شما تجربه میکنید از کیفیت زندگی پادشاهان و امپراطورهای ۱۰۰ سال گذشته بارها بالاتر است؛ زیرا انسانی که هزاران سال پیش در جنگلها در پی شکار به صدای پای حیوانات گوش میداد، امروز آموخته است که به شکار امواج گرانشی بپردازد.
نکات مهم رشد نمایی
اما تفکر نمایی چیست و چه خصوصیاتی دارد؟ برای داشتن تفکری نمایی، دانستن برخی مفاهیم و آگاهی نسبت به آنها ضروری است. این موارد بیش از هر چیزی به ذهنیت و جهانبینی شما در دیدن، پیگیری و تفسیر روندها و رخدادهای دنیای پیرامون شما مربوط میشود. در ادامه به برخی از مهمترین موارد آنها اشاره میکنیم.
آرامش قبل از طوفان
سالهای ابتدایی یک روند در رشد نمایی بسیار آرام و با نرخ رشد پایین است. این همان جایی است که بسیاری آن ترند، روند، فناوری یا کسب و کار را جدی نمیگیرند و آن را دست میاندازند. همان جایی که بیشتر کسب و کارهای نوپا زمین میخورند یا نا امید از کسب نتیجه، کار را رها میکنند. اما پس از گذار از این دوره و رسیدن به شیب نمودار نمایی و نقطه تقاطع با نمودار خطی (ارجاع به تصویر شاخص مطلب) همه چیز تغییر میکند و اصطلاحا «برهمزنندگی» رخ میدهد.
تفاوت تفکر خطی و تفکر نمایی
به واسطه قرنها حجم تغییرات آهسته در طول تکامل انسان و همچنین نیاز روانی ما به داشتن «احساس کنترل بر شرایط»، ذهن ما عادت به خطی دیدن موضوعات دارد و در دیدن روند نمایی و تبعات آن چندان خوب عمل نمیکند. در تفکری خطی شما تنها با استناد به نتایج قبلی برآورد و پیشنگری میکنید، اما در تفکری نمایی شما علاوه بر استناد به نتایج قبلی، به پتانسیلهای فعلی منتج از نتایج قبلی و همینطور سناریوها و رخدادهای ممکن آینده نیز نگاه ویژهای دارید. بگذارید با مثالی این موضوع را دقیقتر بررسی کنیم. در داستانها داریم که در دورانی بسیار دور پادشاهی مقتدر از هندوستان که از حرکتهای زیرکانه و استراتژیهای متفاوت بازی شطرنج به وجد آمده بود، دستور داد که حکیمی که آن بازی را ساخته بود (و از قضا هندی نیز بود) را به نزد او بیاورند تا به او پاداشی در خور بازی خارقالعادهاش بدهد. حکیم پس از شرفیابی نزد پادشاه برای پاداش از او خواست که در خانه اول شطرنج ۱ گندم و در خانه دوم آن ۲ گندم و در خانه سوم ۴ گندم بگذارند و همینطور تا ۶۴ خانه شطرنج پیش بروند. شاه ابتدا ضمن گلایه از پاداش اندکی که حکیم خواسته است درخواست او را پذیرفت، اما پس از محاسبه متوجه شدند که اگر کل کره زمین را زیر کشت گندم ببرند نیز قادر به اجابت خواسته حکیم نیستند. تفکر نمایی نیز چنین تاثیری دارد. برای مثال در تفکری خطی، اگر من یک کشاورز باشم و امسال ۲۰۰ کیلو هندوانه برداشت کنم، سال بعد نیز به همین منوال خواهد بود و سال بعد نیز همینطور. اما در تفکری نمایی این واقعیت مورد توجه است که اگر من امسال ۲۰۰ کیلو هندوانه برداشت کنم، فردا به اندازه ۲۰۰ کیلو هندوانه دانههای بیشتری نسبت به سال قبل در اختیار دارم و بیشتر از سال گذشته پیشرفت خواهم کرد و این چرخه به همین شکل ادامه دارد. همچنین امکان دارد که سال بعد روش نوینی در آبیاری ایجاد شود یا مردم به استفاده از میوه دیگری به جای هندوانه روی آورند و تمام معادلات پیشین تغییر کنند.
نگاهی نزدیک به تکینگی فناوری
پس از مفاهیم ضروری ابتدایی که در بالا به آن پرداختیم یک بار دیگر به اصل موضوع یعنی تکینگی فناوری برمیگردیم و از نزدیک نگاهی دقیقتر به آن میاندازیم. جان فون نویمان، ریاضیدان آمریکایی و مجاریالاصل که یکی از مهمترین افراد در حوزه رایانش نوین بود، اولین بار عبارت «تکینگی» در مورد کامپیوترها را در دهه ۵۰ میلادی به کار برد. سپس ایدهای مشابه تکینگی فناوری در سال ۱۹۶۵ و در جریان جنگ جهانی دوم مطرح شد. ایروینگ جان گود، ریاضیدان بریتانیایی که به همراه آلن تورینگ به انجام عملیات رمزنگاری میپرداخت، این ایده را مطرح کرد که ماشینها در طول زمان و با افزایش تواناییهایشان بر مشکلات بیشتری غلبه خواهند کرد تا اینکه به توانایی لازم برای طراحی ماشینهایی بهتر از خود دست پیدا خواهند کرد. او این ایده را «انفجار هوش» نامید. بعدها و در سال ۱۹۹۳ موضوع تکینگی فناوری باری دیگر به واسطه مقاله ریاضیدان، استاد علوم کامپیوتر و نویسنده داستانهای علمی تخیلی «ورنر وینج» دیده شد. او در مقاله خود به نام «ظهور تکینگی فناوری: چگونه در عصر پسا انسان زنده بمانیم»، امکان پایان یافتن عصر انسان به واسطه دستیابی بشر به ابزارهای فناورانه لازم برای خلق هوش ابرانسانی تا ۳۰ سال آینده را مطرح کرد. در این مقاله، ۴ احتمال مختلف در این زمینه در نظر گرفته شده است که منجر به تحقق پیشبینی مطرح شده توسط وینچ میشوند: • توسعه هوش مصنوعی توسط دانشمندان. • دستیابی شبکههای کامپیوتری به شکلی از خودآگاهی. • تغییرات بنیادین انسانها پس از استفاده از رابطهای انسانی – ماشینی و سایبورگ شدن. • مهندسی هوش انسانها. پس از وینچ، ری کورزویل به بسط موضوع تکینگی فناوری در قالب کتابهای متفاوت خود پرداخت. همانطور که گفته شد، ری کورزویل در تلاش برای پیشنگری رخدادهای آینده تا سال ۲۱۰۰ به بازهای از زمان رسید که امکان پیشنگری وقایع پس از آن را نداشت. این بازه زمانی تحت عنوانی به نام «تکینگی فناوری» اینگونه تعریف شد: «بازهای از زمان که به واسطه شکلگیری هوشی برتر (بیولوژیکی یا غیر بیولوژیکی) نسبت به انسان امروزی، حجم تغییرات به حدی زیاد میشود که از توانایی پیشنگری ما در حال حاضر خارج میشود.» در این فرضیه، این ناتوانی در پیشنگری وقایع پس از تکینگی فناوری از این واقعیت نشات میگیرد که ما قادر به پیشنگری نتایج ناشی از تصمیمهای موجودی برتر از خودمان نیستیم. در تعاریفی دیگر میزان برتری این هوش برتر، بیشتر از هوش تمامی انسانها ذکر شده است. تا کنون سناریوهای متفاوتی برای رسیدن به تکینگی فناوری و هوش برتر مد نظر مطرح شده است که برخی از مهمترین آنها، موارد زیر هستند: • شکلگیری هوش مصنوعی برتر از انسان (ASI). • استفاده از پتانسیلهای هوش مصنوعی برای ارتقای هوش انسانی ورای محدودیتهای پیشین خود. • پیدا کردن راههایی برای ارتقای تواناییهای ذهن بیولوژیک انسانی. • ایجاد شبکهای از کامپیوترها با هوشی فراتر از انسان. اگرچه ری کورزویل سال ۲۰۴۵ را برای وقوع تکینگی فناوری ذکر میکند، اما پیشنگریهای متفاوت توسط سایر آیندهپژوهها، ارقام متفاوتی از ۲۰۳۰ تا ۲۱۰۰ و ورای آن را نشان میدهند. برای مثال «ماسایوشی سان» کارآفرین، سرمایهدار و مدیر ارشد اجرایی ژاپنی که در حال حاضر به عنوان مدیر عامل اجرایی شرکت سافتبانک و رئیس هیئت مدیره شرکت اسپرینت فعالیت میکند، سال ۲۰۴۷ را برای وقوع تکینگی فناوری ذکر میکند.
پیشنگریهای ری کورزویل از آینده فناوری در دهه پیش رو
سال ۲۰۲۰ – افزایش قدرت رایانههای شخصی با امکان مقایسه آنها با توان مغز انسان
هوش مصنوعی حتی همین الان نیز در شیب نمودار نمایی پیشرفت خود قرار گرفته است. در سال ۲۰۱۱ کامپیوتر واتسون شرکت IBM، دو انسان قهرمان مسابقه اطلاعات عمومی تلویزیونی آمریکا با نام «جپردی» را شکست داد. در سال ۲۰۱۶ سیستم هوش مصنوعی AlphaGo شرکت گوگل موفق شد قهرمان ۱۸ دوره از مسابقات جهانی Go را شکست دهد. در انتهای سال ۲۰۱۷ هوش مصنوعی AlphaZero موفق شد پس از چند ساعت تمرین بازی Go با خودش، هوش مصنوعی AlphaGo را با نتیجه صد بر صفر شکست دهد. در ابتدای سال ۲۰۱۹ نیز هوش مصنوعی IBM Debater موفق شد در مناظره با افراد برتر در حوزههای مالی، اجتماعی و … آنها را به سختی به چالش بکشد. اگرچه برآوردهای متفاوتی از توان پردازشی مغز انسان وجود دارد، اما مطابق برخی از برآوردها (حدود ۱۷ پتافلاپ) ابرکامپیوترهایی همچون Supercomputer Fugaku از شرکت ژاپنی Fujitsu از توان پردازشی مغز انسان فراتر رفتهاند. به تمام اینها اخبار تازه در مورد پردازندههای کوانتومی همچون Sycamore گوگل را نیز اضافه کنید. البته توان پردازشی مغز انسان تنها مربوط به بخش سختافزاری است، حال آنکه آنچه انسان را خاص کرده است، بخش نرمافزاری مغز اوست؛ یعنی توانایی انجام کارهای متفاوت همچون نقاشی کشیدن، خندیدن، فضانوردی، شنا و سایر فعالیتهای وی. آیا در برنامههای آتی کسب و کار خود آماده استفاده از این پتانسیلهای تازه هستید؟
سال ۲۰۲۱ – امکان دسترسی به اینترنت بیسیم در ۸۵ درصد از نقاط کره زمین
در حال حاضر میدانیم که دست کم سه شرکت مشغول کار در این حوزه هستند. استارلینک با ۱۲٫۰۰۰ ماهواره و کایپر با ۳٫۲۳۶ ماهواره در تلاش برای گسترش اینترنت از طریق منظومهای از ماهوارهها هستند. شرکت وانوب نیز با ۶۵۰ ماهواره در پی چنین هدفی بود که البته اخیرا اعلام ورشکستگی کرد. گوگل (Alphabet) نیز در یکی از شرکتهایش به نام Loon LLC در حال تلاش برای ارائه اینترنت با استفاده از بالن است. همچنین فیسبوک با همراهی برخی شرکتهای دیگر در تلاش برای پوشش اینترنت با استفاده از پهپاد بود که پس از پروژههای ماهوارهای فوق، این پروژه را به شرکتی دیگر واگذار کرد. به نظر شما اضافه شدن چند میلیارد نفر به فضای مجازی پس از اجرایی شدن این پیشنگری، چه تاثیری بر کیفیت زندگی ما، رشد کسب و کارهای اینترنتی و رشد بشر خواهد داشت؟ حضور بالای ده هزار ماهواره در مدار زمین چه تبعاتی در زمینه آلودگی نوری آسمان شب و رصد با تلسکوپها و رصدخانههای زمینی خواهد داشت؟ فراگیر شدن اینترنت به این شکل، چه تاثیری بر نظارت و فیلترینگ دولتها بر محتوای ارائه شده به مردم در فضای مجازی خواهد داشت و کارزار رسانهای را چقدر و به نفع چه کسانی تغییر خواهد داد؟
سال ۲۰۲۲ – وضع قانون رفتار انسانها و رباتها در ایالات متحده و اروپا (تعیین وظایف و حوزه فعالیت ربات ها)
قوانین سهگانه آسیموف را به خاطر دارید؟ * یک ربات نباید با ارتکاب عملی یا خودداری از انجام عملی باعث آسیب دیدن یک انسان شود. * یک ربات باید از تمامی فرمانهای انسان تبعیت کند، مگر اینکه آن فرمان یا فرمانها در تعارض با قانون نخست باشد. * تا هنگامی که قانون نخست یا دوم زیر پا گذاشته نشده، ربات باید وجود خود را حفظ کرده و در بقای خود بکوشد. انتخابهای اخلاقی، شرح وظایف و حقوق رباتها به نسبت فرهنگ هر کشور و هر منطقه از پیچیدگیهای دور از انتظاری برخوردار است که دشواریهای تعیین چگونگی آن را دو چندان میکند. آیا روزی میرسد که انجمنی جهانی تحت عنوان «حمایت از حقوق رباتها» داشته باشیم؟ اگر در انتخابات آتی مجلس به جای انسانها، هوشی مصنوعی در مجلس قرار بگیرد و تصمیمهای لازم را از طریق همهپرسی و بر اساس تجمیع و بررسی آرای همه مردم بگیرد، به نظر شما تصمیمگیریها و نتایج فعالیت او چگونه خواهند بود؟ در نظرسنجی که اخیرا در این مورد در فضای مجازی برگزار کردم، حدود ۶۷٪ از ۴۵۸ شرکتکننده آن معتقد بودند که در صورت استفاده از هوش مصنوعی، وضعیت کشور بهتر میشود.
سال ۲۰۲۴ – اجباری شدن هوش مصنوعی در خودروها (عدم اجازه نشستن پشت خودروی غیرخودران)
بسیاری از افراد تا به حال در مورد خودروهای برقی و خودران تسلا و برتریهای آنها نسبت به پرچمدارهای صنعت خودروسازی شنیدهاند. اما بازار خودروهای خودران محدود به تسلا نیست و گوگل، جنرال موتورز و تقریبا بیشتر خودروسازهای مطرح جهان به سمت ساخت خودروهای خودران خیز برداشتهاند یا اولین نمونه محصولات خود را به بازار ارائه کردهاند. تنها در تصادفهای جادهای ایران، سالانه بالغ بر ۱۶هزار نفر جان خود را از دست میدهند و حدود ۳۰۰ هزار نفر مصدوم میشوند. این واقعیت که علت بروز بسیاری از تصادفها خطای انسانی است، نیاز به توسعه هوش مصنوعی در خودروهای خودران را افزایش میدهد. انتظار میرود این ضرورت تا جایی پیش برود که تا پیش از سال ۲۰۲۵ بزرگراههایی اختصاصیِ خودروهای خودران داشته باشیم و این محدودیتها به سرعت گسترش یابند. اما سوال بزرگ این است که مقصر در تصادفهای ماشینهای خودران (در صورت بروز) کیست؟ مالک یا سازنده؟ چنانچه یک خودروی خودران در شرایطی اضطراری قرار بگیرد که مجبور به تصادف با یک یا چند نفر از افراد حاضر در صحنه باشد، چه معیاری تصمیم نهایی آن را مشخص خواهد کرد و چه کسی مسئول تبعات آن است؟ گسترش خودروهای خودران چه تاثیری بر صنعت حمل و نقل و صنایع وابسته و تاکسیهای اینترنتی و نیروی کار این حوزهها خواهد گذاشت؟
سال ۲۰۲۵ – تشکیل بازارهای بزرگ عضو های مصنوعی بدن انسان
تصور کنید که دیگر خبری از صفهای پیوند اعضا و مرگ و میر ناشی از دیر رسیدن عضو نباشد. از طرفی آنچه در دنیای پرینترهای سهبعدی رخ میدهد تنها محدود به پرینترهای سهبعدی اعضای بدن نیست. امروز پرینترهای سهبعدی میتوانند اشیاء، خانه، مواد غذایی، اندام انسان، پارچه، سازههای فلزی و … را پرینت کنند. پرینتر سهبعدی MultiFab قادر است تا ۱۰ ماده متفاوت را پرینت کند، پرینتر سهبعدی Refabricator در راه رسیدن به ایستگاه فضایی بینالمللی است و حتی استارتاپ Orbex موفق به چاپ راکت با استفاده از پرینتر سهبعدی شده است. همه این پیشرفتها احتمالا منجر به شکلگیری خردهانقلابی در حوزه تولید خواهد شد. روزی را تصور کنید که برای تولید انبوه پهپاد ابداعی خود به جای راهاندازی کارخانه و تحمل دردسرهای آن، دستور چاپ ده هزار نسخه از اختراع جدید خود را به کارخانههای پرینتر سهبعدی میدهید تا در صورت دریافت فروش و بازخورد مناسب، تعداد بیشتری را چاپ کرده و به فروش برسانید. آیا کسب و کار شما برای مواجهه با این خردهفناوری و رقابت با استارتاپهای رقیب تازه نفس ناشی از این تحول آماده است؟
سال ۲۰۲۷ – رواج رباتهای خدمتکار با توان انجام کارهای سخت و تبدیل شدن آنها به یک ابزار و دستگاه معمولی در زندگی روزمره انسان
رباتهای پرنده Festo و رباتهای سگمانند شرکت بوستون داینامیکس یا ربات BINA48 تنها بخشی از فعالیتهای جاهطلبانه در این حوزه هستند. انتظار میرود که هوش مصنوعی در سال ۲۰۲۷ در نیمهراه رسیدن به تواناییهای لازم برای AGI شدن باشد. هوش مصنوعی AGI به هوش مصنوعی گفته میشود که به اندازه انسان امکان انجام کارهای متفاوت (تواناییهای نرمافزاری) را داشته باشد. ضروری است که از خود بپرسید که این هوشهای به سرعت در حال رشد، چه زمانی شغل شما را تصاحب خواهند کرد؟ آیا شغل مناسبی را انتخاب کردهاید و از موج تهدید شغلی ناشی از رشد هوش مصنوعی در امان هستید؟ فرض بگیرید که در آیندهای فرضی مدیر یک شرکت هستید و یک انسان، یک سایبورگ و یک هوش مصنوعی برای تصدی یک موقعیت شغلی یکسان به شما مراجعه کردهاند، شما کدام یک را استخدام میکنید؟ در نظرسنجی که چند ماه پیش در این مورد در فضای مجازی برگزار کردم، تنها حدود ۴۰٪ از ۴۵۹ شرکتکننده آن به انسان رای دادند.
سال ۲۰۲۸ – ارزان و قابل دسترسی شدن انرژی خورشیدی برای مصرف ساکنان زمین
مهر ماه ۹۸، جعفر محمدنژاد سیگارودی، سخنگوی سازمان انرژیهای تجدید پذیر، هزینه نهایی تولید برق (به ازای هر کلیو وات ساعت) در ایران را ۶ سنت اعلام کرد. این در حالیست که هزینه تولید برق با پنلهای خورشیدی در نقاط مختلف جهان در همان زمان بین ۲ تا ۳ سنت و با توربینهای بادی در حدود ۴ سنت است. در نه ماهه نخست سال ۲۰۱۹ میلادی کشور آلمان موفق شد میزان برق تولید شده از انرژیهای پاک در کشور خود را به حجم برقی که نیروگاههای ذغال سنگ در این کشور تولید میکنند برساند. نکته مهم آن است که کمآفتابترین منطقه ایران از پرآفتابترین منطقه آلمان، آفتابیتر است و بهرهوری پنلهای خورشیدی هر دو سال دو برابر میشود. سایر منابع حیاتی بشر نیز شرایط مشابهی را تجربه میکنند. برای مثال در زمینه تغذیه، گوشتهای آزمایشگاهی و گوشت حشرات به سرعت در حال اثبات برتریهای خود و کاهش هزینههای خود در مقابل گوشت دام هستند و در آیندهای نزدیک، سهم قابل توجهی از بازار صنایع غذایی را تصاحب خواهند کرد. در مقام مقایسه، برای تهیه یک میلیارد همبرگر ۱۱۳ گرمی با روش سنتی نیاز به پرورش یک میلیون و دویست هزار گاو برای مدت ۳ سال در زمینی به مساحت ۸۶۰۰ کیلومتر مربع دارید، در حالی که تهیه آن به روش آزمایشگاهی نیاز به پرورش سلولهای بنیادین عضلات یک گاو زنده برای حدودا یک ماه و نیم دارد و تنها مشکل آن هزینه است که احتمالا ظرف چند سال آینده توانایی رقابت در این زمینه را نیز خواهد داشت. به نظر شما با توجه به تداوم کاهش هزینه تولید برق و رشد روزافزون خودروهای برقی، آینده اقتصاد کشورهای متکی به نفت و گاز (مانند ایران) چگونه خواهد بود؟ حضور رقبای جدید در صنایع غذایی چه تاثیری بر کشورهای فقیر و بهبود مشکلاتی چون سوء تغذیه و تولید دی اکسید کربن ناشی از دامداری خواهد داشت؟
یکی از بزرگترین دستاوردها در زمینه نانو فناوری در سالهای اخیر، قطعا گرافن بوده است. گرافن یکی از بزرگترین دستاوردهای بشر است که با کشف آتش مقایسه میشود و همانطور که پیش از این گفته شد، قیمت تولید آن در سالهای گذشته به شدت کاهش پیدا کرده و به زودی به صرفه اقتصادی مناسب جهت تولید و مصرف انبوه خواهد رسید. گرافن نازکترین، سبکترین، قویترین ماده جهان و بهترین هادی گرما و الکتریسیته است که قابلیت خودترمیمی نیز دارد. تقریبا هفتهای نیست که قابلیت تازهای از این ماده مشخص نشود (+منبع +منبع). قابلیتهای افسانهای گرافن موضوعی است که هر کسب و کاری باید به آن و تاثیرات آن در افزایش بهرهوری خود دقت کند. ساخت سلولهای گرافنی خورشیدی با قابلیت تولید برق از نمک موجود در آب باران در سال ۲۰۱۶، تشخیص سلولهای سرطانی با استفاده از گرافن توسط دانشمندان دانشگاه ایلینوی در شیکاگو در اوایل سال ۲۰۱۷، ثبت پتنت مرتبط با باطریهای گرافنی سامسونگ در اواخر سال ۲۰۱۷ و موارد متنوع دیگری در حوزههایی همچون اسکنرها، سنسورها، عایقها، اندام مصنوعی، پهپادها، هواپیماها و … تنها گوشهای از کاربردهای بیشمار این ماده هستند. در این بین سوال اساسی این است که برخورد کسب و کار شما با این بازیگر جدید دنیای کسب و کار چگونه است و آماده سوار شدن بر موج تحولات ناشی از ورود آن به بازار هستید یا خیر؟
سال ۲۰۳۲ – استفاده از نانورباتها در علم پزشکی
این مسیری است که هماکنون نیز با برخی روشهای درمانی پیشرو برای درمان سرطان نیز کار بر روی آن شروع شده است، اما محدود به این حوزه نمانده است. تزریق داروی لازم در مقدار لازم به سلول مد نظر توسط نانورباتها میتواند تحول بزرگی در پزشکی باشد. علاوه بر این، پیشرفتها در حوزه پزشکی منحصر به نانورباتها نمانده و روش ویرایش ژن «کریسپر (CRISPR)» یکی دیگر از بزرگترین اتفاقهای مورد انتظار در این حوزه خواهد بود. این موارد و بسیاری پیشرفتهای فناورانه دیگر در آینده پزشکی، مواردی هستند که میتوانند یک بار برای همیشه، تمرکز پزشکی را از درمان به سمت پیشگیری ببرند. اگر شما نیز در حوزه پزشکی فعال هستید یا در رشتههای مرتبط با آن مشغول به کار هستید، بهتر است از هماکنون به «چه میشود اگر …»های منتج از این تغییرها خوب بیاندیشید.
سال ۲۰۳۴ تا ۲۰۳۸ – نخستین ملاقات با هوش مصنوعی AGI
هوش مصنوعی AGI به آن دسته از هوش مصنوعیها اطلاق میشود که از جهت تواناییهای نرمافزاری در سطح انسان قرار دارند. تمامی هوش مصنوعیهای موجود در حال حاضر از دسته ANI هستند که تنها قادر به انجام یک یا چند وظیفه هستند، اما هوش مصنوعیهای رده AGI از این جهت قابل مقایسه با انسانها خواهند بود. به نظر شما، رسیدن هوش مصنوعیها به تواناییهایی برابر با خالقان انسانی خود، چه تبعاتی برای ما خواهد داشت؟
سال ۲۰۳۹ – کاشت مستقیم نانورباتها در مغز
ادامه مسیری که به اعتقاد ری کورزویل اولین نمودهای عملی و گسترده آن از سال ۲۰۳۰ شروع خواهد شد، ما را به جایی میرساند که شاید روزی بتوانیم موفق به استفاده مستقیم از نانورباتها در مغز و سیستم عصبی خود شویم. ارتباط آنی، اتصال مستقیم به اینترنت و فضای ابری از طریق مغز، افزایش سرعت پردازشی ذهن انسان، دگرگونی حوزه آموزش، کاربردهای سهمگین آن در زمینه اینترنت اشیاء و بسیاری موارد دیگر، تنها بخشی از تبعات چنین رخدادی هستند. این یکی از مهمترین نقاط عطف در سلسله پیشنگریهای ری کورزویل تا رسیدن به تکینگی فناوری است. وی معتقد است که ما تنها دو تا پنج سال تا زمانی که بتوانیم نانورباتها را به طور موثر در مغز به کار گیریم، فاصله داریم. «نورالینک (Neuralink)» یکی از شرکتهای فعال در این حوزه است که با تلاش برای ساخت تراشهای کاشتنی در مغز، در ابتدای راه در این حیطه قرار گرفته است. شما فکر میکنید که چه میشود اگر با استفاده نانورباتها، بتوانید روش انتقال پیام در مغز خود را از روش الکتروشیمیایی فعلی به روش الکتریکی تغییر دهید؟
سال ۲۰۴۱ – افزایش توان اینترنت به میزان ۵۰۰ برابر امروز
از زمانی که این پیشنگری انجام شده است (پیش از ۲۰۱۰)، شاهد بسترسازی و گسترش ورود نسل پنجم شبکه تلفن همراه (۵G) و افزایش سرعت اینترنت همراه به موازات آن هستیم. همانطور که گفته شد، یکی دیگر از پیشنگریهای ری کورزویل برای سال ۲۰۱۲، امکان دسترسی به اینترنت بیسیم در ۸۵ درصد از نقاط کره زمین است. این در حالی است که زمزمهها در خصوص نسل ششم شبکه تلفن همراه نیز شروع شده است و حتی صحبتها و اقداماتی از چیزی به نام «اینترنت کوانتومی» مطرح شده است که در قسمت ۱۳۵ پادکست رادیو بادیو میتوانید بیشتر در مورد آن بشنوید. به نظر شما وجود اینترنت با چنین سرعتی چه تاثیری در جامعه بشری و پیشرفتهای علمی میگذارد؟
سال ۲۰۴۲ – نخستین مورد جاودانگی
اگرچه در طول تاریخ مفاهمی مانند اکسیر جاودانگی تنها در داستانهای نیمهشب و افسانههای دور و دراز جای داشتند، اما امروز جاودانگی موضوعی کاملا جدی به همراه چالشهای اخلاقی سنگین است. از جمله کاندیداهای احتمالی برای جاودانگی میتوان به مواردی مانند «افزایش طول دنباله تلومر»، «آپلود آگاهی بر روی میزبان جدید»، «فریز کردن افراد پس یا پیش از مرگ» و … اشاره کرد. پیش از این در پرونده جلد شماره ۶۵۸ و مقالهای در شماره ۶۵۹ مجله دانشمند به این موضوعات پرداخته شده است. شاید وقت آن باشد که از خود بپرسید که علاقهای به جاودانه شدن دارید یا خیر؟
همانطور که گفته شد، مطابق برآوردهای ری کورزویل سال ۲۰۴۵ به عنوان زمان وقوع تکینگی فناوری یاد شده است. زمانی که بر اثر شکلگیری هوشی برتر از انسان امروزی (سایبورگها، هوش مصنوعی یا …)، حجم اتفاقها پس از آن به قدری زیاد میشود که چگونگی آنها قابل پیشبینی نیستند.
در انتها، لازم است پس از نگاهی کلی بر آنچه که مرور شد، برخی از سوالات کلیدی را از خود بپرسیم تا با تفکر در مورد آنها، نگاه آیندهنگرانه خود را تقویت کنیم.آیا تکینگی فناوری قابل اجتناب است؟ * چه شغلهایی در آینده نابود خواهند شد و چه شغلهایی شکل خواهند گرفت؟ * آیا شغل شما در خطر است و چه کاری برای بهبود آینده شغلی خود میتوانید انجام دهید؟ * مهارتهای آینده چیست؟ * رفتار هوش برتر (انسانی یا غیرانسانی) در زمان تکینگی فناوری با انسانی که امروزه میشناسیم چگونه خواهد بود؟ * تکلیف گونه انسان و اساسا مفهوم انسانیت چه خواهد شد؟
پینوشت: ۱٫ محتوای موجود در این مطلب پیش از این در ۴ شماره (۶۷۵ تا ۶۷۸) مجله دانشمند منتشر شده بود. ۲٫ برای نوشتن این مطلب ۷ هزار کلمهای حدود ۷۰ ساعت زمان صرف شد. ۳٫ از جناب آقای دکتر محسن طاهری (آیندهپژوه و عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان) و جناب آقای مهندس مسعود زمانی (مدیر آزمایشگاه فناوریهای پیشرفته هلدینگ فناپ) بابت کمک و همراهی در تهیه محتواها صمیمانه سپاسگزارم.
چشمهایش را باز کرد. همسرش از اتاق پذیرایی با صدای بلند اسم او را صدا میزد. کمی بدنش را کش داد و از تختخواب بیرون آمد و به اتاق پذیرایی که رسید، در حالی که با یک دستش چشمش را میمالید با لحنی غر مانند گفت: «یومیکا فکر نمیکنی بهتر باشه با داد و بیداد من رو بیدار نکنی؟» زن با لحنی معترض گفت: «اینم جای دستت درد نکنه گفتنت. بازم که با لباس بیرون خوابیدی تنبل خان.»
مرد خمیازه بلندی کشید و با تعجب به اطراف اتاق نگاه کرد و گفت: «تغیر دکوراسیون دادی؟ کی بیدار شدی که فرصت اینهمه کار رو کردی؟» البته خانه ساده آنها وسایل زیادی نداشت که به کار مفصلی برای تغییر دکوراسیون نیاز داشته باشد. خانهای کوچک با دو اتاق که البته حیاط دلبازی داشت. لبخند بزرگی روی صورت یومیکا نقش بست و گفت: «آره دیگه. گفتم فضای خونه عوض بشه یه کم که ذهنت برای نوشتن بازتر بشه. شیرو هنوز نمیخوای بگی داستان جدیدت در مورد چیه؟»
شیرو دوربینش را از روی قفسه برداشت و کنار میز نشست و در حالی که دوربین را به سمت یومیکا گرفته بود گفت: «چرا، میخوام بهت بگم.» یومیکا با شنیدن این جمله خندهای از سر ذوق زد و شیرو در همان لحظه شاتر دوربین را فشار داد و تصویرش را ثبت کرد.
یومیکا دوربین را از شیرو گرفت و همینطور که عکسش را نگاه میکرد با خوشحالی گفت: «خب … داستانت در مورد چیه؟ مشتاقانه منتظرم بشنوم.» شیرو در حالی که محو تماشای یومیکا بود خنده تلخی زد و به آرامی گفت: «داستان نیست. دارم خاطراتم بعد از مرگ تو رو مینویسم عزیزم.»
یومیکا همانطور که سرش را پایین انداخته بود و مشغول تماشای عکسش بود با خنده گفت: «خودت رو مسخره کن. جدی میگم، در مورد چیه؟» شیرو جوابی نداد. یومیکا با تعجب سرش را بالا آورد و وقتی شیرو را دید که مات تماشایش بود و قطره اشکی از چشمانش افتاده بود خشکش زد. لبخند عمیق روی صورتش جای خود را به ترکیبی از ترس و غم داد و با لحنی پر از شک گفت: «جدی گفتی اون حرف رو؟» شیرو دست یومیکا را در دستهایش گرفت و مقابل لبهایش برد و بوسید و همینطور که به دست یومیکا نگاه میکرد، نفس عمیقی کشید و گفت: «بله عزیزم، جدی گفتم.» شیرو به خوبی میتوانست سرد شدن دست یومیکا و رها شدنش در دستانش را حس کند. یومیکا که کاملا گیج شده بود گفت: «ببین، میدونم روزهای سختی رو گذروندیم. چیزی نمونده بود که کرونا ما رو از هم جدا کنه، اما تو کنارم بودی و نذاشتی این اتفاق بیافته. دیگه اون روزهای سخت گذشتن. ما از پسش براومدیم.» شیرو سرش را پایین انداخت و با صدایی بسیار آرام گفت: «نه … ما شکست خوردیم یومیکا.»
یومیکا که دیگر کلافه شده بود، این بار با لحنی شاکی گفت: «یعنی چی شکست خوردیم؟ معلوم هست چی داری میگی؟ دیوونه شدی؟ من اینجام.» شیرو نفس عمیق دیگری کشید و اشکهای روی گونههایش رو پاک کرد و گفت: «بله، تو کرونا گرفتی عزیزم. ولی ما از پسش برنیومدیم و من تو رو از دست دادم.» نفسهای یومیکا به شماره افتاده بود. کمی به زمین خیره شد و با لحنی سرد گفت: «ولی من که اینجام. اگر من مردم، پس اینجا چیکار میکنم؟» شیرو ادامه داد: «توی یازده سال گذشته، من نتونستم با مرگ تو کنار بیام یومیکای من. به خاطر بیاحتیاطیهای من بود که کرونا گرفتم و به خاطر مراقبت از من بود که تو کرونا گرفتی و مردی.» این بار یومیکا دست شیرو را در دستهایش گرفت.
شیرو لبخند تلخ دیگری زد و گفت: «سه سال پیش شرکتی رو شروع کردیم و تلاش کردیم آگاهی آدمهایی که مردن رو شبیهسازی کنیم. تلفیقی از خاطرات فرد در ذهن نزدیکانش و رد پای دیجیتالی که ازش در شبکههای اجتماعی و عکسها و فیلمها و جاهای متفاوت باقی مونده. اسمشون رو گذاشتیم همزاد دیجیتالی. تو یکی از اون آگاهیها هستی و همینطور این فضا که درست شبیه خونه خودمون ساخته شده.» یومیکا با لحنی سراسر غم گفت: «و الان مشغول آزمایش اون آگاهی دیجیتالی هستین؛ یعنی من.» شیرو پاسخ داد: «فضا رو طوری ساختم که دوست داشتم در واقعیت اتفاق بیافته. اینکه تو از اون بیماری لعنتی جون سالم به در بردی و من ناخواسته به کشتنت ندادم و زندگی کوچیک قشنگمون رو ادامه دادیم. هر آزمایش یک هفته.»
یومیکا کمی به فکر فرو رفت و سپس سرش را بالا آورد و دست چپش را روی قلب شیرو گذاشت و گفت: «تو زندگی من هستی شیرو، نه قاتل من. من زندگی خوبی کنار تو داشتم، ولی اینجا … اینجا نه. نه من واقعا زندهام و نه این واقعا زندگی ماست. خواهش میکنم تمومش کن و من و خودت رو بیشتر از این اذیت نکن.» شیرو به دست یومیکا روی قلبش نگاه میکرد. سرش را بالا آورد و با نگاهی مصمم به یومیکا نگاه کرد و گفت: «دوباره تو رو از دست نمیدم.» و بدون توجه به تقلاها و اعتراضهای یومیکا پیشونی او را بوسید و به آرامی گفت: «خروج»
متصدی دیسکی شیشهای که روی آن نوشته شده بود «سوژه شماره ۷۷» را از روی پیشانی ارسلان برداشت. ارسلان به آرامی روی لبه تخت نشست و نفس عمیقی کشید. شریکش از در اتاق وارد شد و گفت: «جالبتر از دفعههای پیش بود. نظر خودت چیه؟» ارسلان گفت: «آره بهروز. یومیکا تو این یکی هفته آزمایشی کاملا من رو به عنوان شوهرش پذیرفت و بهتر از هفتههای قبلی پیش رفت. اما تنها چیزی که درک نمیکنم اینه که چرا با وجود یکسان بودن سناریوی آزمایش، هر بار واکنشهاش فرق میکنه؟» بهروز گفت: «نمیدونم. شاید این چیزی که بهش میگیم آگاهی دیجیتالی، توانایی تکامل داره.» ارسلان دستی به سرش کشید و همینطور که از جایش بلند میشد گفت: «نمیدونم واقعا. باید یجوری بررسیش کنیم.»
بهروز گفت: «راستی این یارو ژاپنیه اینجاست. همینی که با استفاده از خاطرات و رد پای دیجیتالی خانمش، سوژه شماره ۷۷ رو ساختیم. باز اومده داد و بیداد.» ارسلان با تعجب گفت: «حرف حسابش چیه؟» بهروز گفت: «اراجیف. میگه خانمم هر شب میاد به خوابم و میگه من در حقش بدی کردم که خاطراتش رو به شما فروختم و داره عذاب میکشه و از این حرفها.» ارسلان با بیحوصلگی گفت: «مرتیکه ابله خرافاتی. هیچ غلطی نمیتونه بکنه. بندازینش بیرون.»
یکی از پرسنل مجموعه به آرامی وارد اتاق شد و گفت: «ببخشید آقای رئیس، همونطور که امر کرده بودین، پرونده پزشکی خانمتون رو از بانک اطلاعاتی قربانیان کرونا آوردم براتون.» و پروندهای را که رویش نام «کیانا فرخی» نوشته بود را به ارسلان داد. ارسلان همانطور که پرونده را بررسی میکرد به دفترش رفت و پشت میزش نشست. پرونده را کنار قاب عکسی از خود و همسرش گذاشت که روبان سیاهی در گوشهاش قرار داشت. قاب عکس را برداشت پشتش را باز کرد و دیسک شیشهای داخلش را بیرون آورد و نوشته روی آن را با صدای بلند خواند: «آگاهی دیجیتالی کیانا»
– بابابزرگ چرا ستونهای این قسمت «تمدن معلق» این شکلیه؟ پیرمرد که به همراه نوه ۵ سالهاش در بالکن ایستاده بود، نگاهی به او انداخت و به ستونها اشاره کرد و گفت: + ماههای بینشون جوابت رو نمیدن آقا کوچولو؟
– یعنی فقط برای همین؟ + آره عزیز دلم … فقط برای همین. – یعنی چون خوشگله؟ + آره … زیبایی خیلی مهمه عزیزم. زیبایی مهمه و باید بهش توجه بشه. اگر زیباییهای دنیامون رو برجسته کنیم، دنیای زیباتری داریم. چرخش «تمدن معلق» طوریه که در ساعات متفاوت شبانهروز، این ماهها از بین ستونهای روبروی همه خونههای حاشیهنشین رد میشن.» – اینکه به اینجا میگن «تمدن معلق» هم به خاطر خوشگلی اسمشه؟ پیرمرد خنده ریز و آهستهای کرد و دستی روی سر پسرک کشید و گفت: + البته که اسم خوشگلیه، اما یه دلیلش هم این بود که این جایی که هستیم یجورایی معلقه. پسرک در حالی که سرش را میخاراند گفت: – آره میدونم معلقه … ولی … خب … راستش نمیدونم چجوری معلقه. پیرمرد این بار با صدای نسبتا بلندی خندید و گفت: + بزرگترین قمر سیاره ما درست بالای سرمون و همآهنگ با چرخش سیارهمون دورش میچرخه. این جایی که «تمدن معلق» هست جاییه بین سیارهمون و این قمر که جاذبه این دو تا همدیگه رو خنثی میکنن. برای همین هرچی که اینجا باشه معلق میمونه و همآهنگ با این دو حرکت میکنه. در اصطلاح علمی بهش میگن لاگرانژی. بزرگ بشی همه اینا رو یاد میگیری.
– هممممممم … خب چرا روی سیارهمون نمیریم؟ + چون اونجا دیگه جای خوبی برای زندگی نیست. – یعنی قبلا بود؟ + آره عزیزم. – خب چرا الان نیست؟ پیرمرد نوهاش را در آغوش کشید و نفس عمیقی کشید و گفت: + باهاش مهربون نبودیم و اونم از دستمون ناراحت شد. – شما باهاش مهربون نبودی؟ یعنی دعواش کردی؟ چرا آخه؟ پیرمرد میان خندهاش گفت: + نه عزیزم، اونایی که قبل از ما اونجا زندگی میکردن دعواش کردن. بعد هم مجبور شدن بیان اینجا و خونه تازهای بسازن. – اوهوم … خیلی بد بودن … حقشون بود که سیارهمون بیرونشون کرد. میخوام برم پیش مامان بابا، یه ساعته اونجا وایستادن دارن حرف میزنن. + باشه پسر خوشگلم. پیرمرد پیشکار خانه را صدا زد و از او خواست تا نوهاش را تا کنار پدر و مادرش همراهی کند. دوباره که به سمت ستونها نگاه کرد، خورشید تقریبا غروب کرده بود و شب مهیای گستراندن چتر سیاهش شده بود. آن دو ماه دیگر از زاویه دید او در میان دو ستون حاشیه نبودند، اما قمر دیگر سیاره از میان ستونهای خانه همسایه دیده میشد. به آهستگی روی صندلی راک خود نشست و خود را به حرکت گهوارهای آن سپرد و شال گرمی که به همراه داشت را روی خود کشید و در حال تماشای این منظره، به خوابی عمیق رفت.
در طی میلیونها سال فرگشت، تلاش برای زنده ماندن یا همان بقا و افزایش حداکثری تولید مثل که از آن با عنوان «موفقیت تولید مثلی» یا «موفقیت در تولید مثل» یاد میشود، از جمله غرایز اصلی در همه گونههای موجودات زنده و انسان بوده که رفتار او را هدایت کرده است. منشاء بسیاری از رفتارهای انسان و از جمله رفتارهای جنسی او را، در این دو غریزه میتوان یافت. گونهها یا افرادی در یک گونه که تلاششان برای بقا زیاد نبوده یا توانایی رقابت با سایرین را نداشتهاند، محکوم به نابودی به وسیله سایر گونهها یا افراد دیگرِ گونه خود بودهاند. تولید مثل موفق، به معنای تعداد فرزندان قادر به بقا و تولید مثلی است که موجود زنده، از خود بجای میگذارد. در طول میلیونها سال فرگشت، آن دسته از نیاکان ما که رفتارهای خود را در جهت حداکثر کردن ارضای این دو غریزه هدایت میکردند، موفق میشدند تا در توزیع ژنهای خود از طریق حداکثر کردن تولید مثل، از سایر نیاکان ما پیشی گرفته و تعداد فرزندان بیشتری از نسل بعد را، به خود اختصاص دهند. در هر نسل از زندگی بشری، آن دسته از افراد که توانایی بیشتری در انطباق با محیط و شرایط زندگی، به نحوی که منجر به بقا و تولید مثل بیشتر برای آنها میشده داشتهاند، شانس بالاتری داشتند که ژنهایشان را از طریق فرزندان خود، در جامعه، باقی بگذارند. [منبع] * اما تکلیف دو اصل اساسی بقا و گسترش در دنیای آینده چگونه خواهد بود؟ * تاثیر فناوریهای آینده بر این دو اصل چگونه خواهد بود؟ * آیا تولید مثل در دنیای آینده نیز موضوعیت دارد؟
تولید مثل در دنیای آینده ؛ دنیای سایبورگها و نوانسانها
برآوردها و پیشنگریهای متفاوت در خصوص آینده (فارغ از بحث بر سر زمان وقوع آن) نشان میدهد رشد فناوری و تغییرات منتج از آن، انسان را به سمت و سویی میبرد که شاید دیگر اطلاق نام انسان به نوع و گونه بشر در این آیندههای مفروض چندان درست نباشد. برآوردهای آیندهپژوهان مخصوصا در حوزه پزشکی و آگاهی، تغییرات بنیادنی در آینده را در ما نشان میدهند که با تصورات و تعاریف ما از آنچه آن را انسان مینامیم فاصله و تفاوت زیادی دارد و باعث میشود از چنین نسلی از انسانها با عباراتی همچون «نوانسان (نوبشر)» یا «سایبورگ» یاد کنیم. اما این تغییرات جدای از خصوصیات، شامل روشها و شیوههای زندگی نیز میشوند که بررسی، برنامهریزی و داشتن آگاهی نسبت به آنها ضروری و مفید به نظر میرسد. محتمل است که نوانسان یا سایبورگ موجودی باشد که آگاهی و فردیت وی بر روی بستری غیربیولوژیکی میزبانی شود و دیگر اندام و روشهای رایج تولید مثل را در اختیار نداشته باشد. در چنین حالتی که تولید مثل با استفاده از روشهای سنتی آن برای کالبدهای غیربیولوژیکی ما مقدور نیست، ما از چه روشهایی برای تولید مثل در دنیای آینده استفاده میکنیم؟ در ادامه تلاش میکنیم به همراه یکدیگر به بررسی این موضوع بپردازیم که احتمالا تولید مثل در دنیای سایبورگها یا نوانسان چگونه خواهد بود.
لقاح مصنوعی
یکی از روشهایی که اکنون در شرایط گوناگون از جمله ناتوانی یک زوج در فرزندآوری استفاده میشود، لقاح مصنوعی است. استفاده از اسپرم و تخمک زوج و لقاح آنها در رحمی مصنوعی و در محیط آزمایشگاهی. شاید حداقل در اولین نسل تغییر کالبد انسانها، هر فرد پیش از کوچ از کالبد بیولوژیکی خود به یک کالبد غیربیولوژیکی، ذخیرهای از اسپرم یا تخمک خود را برای روز مبادا و تولید مثل در مراکزی مخصوص نگهداری کند تا در صورت تمایل طرفین از آنها برای تولید مثل استفاده شود.
تلفیق یا انتقال آگاهی
به زعم بسیاری آنچه ما را «ما» میکند، چیزی جز محصول مغز ما یعنی «آگاهی» نیست. آگاهی و خودآگاهی شما چیزی است که خود را با آن میشناسید و کالبد بیولوژیکی و مغز شما تنها بستر و میزبانی برای این موضوع هستند. از طرفی دیگر برآوردها نشان میدهد با پیشرفت تکنولوژی، در حوالی دهه ۲۰۴۰ میلادی ما به توانایی لازم برای دانلود و آپلود آگاهی برسیم. پس اگر دلیل نهایی و تعریف ما از انسانیت «آگاهی» است، میتوان متصور بود که انسانهای آینده (سایبورگها یا نوانسانها) برای تولید مثل تنها به تلفیق آگاهی خود (ترکیب آگاهیهای هر کدام از زوجین با یکدیگر) اکتفا کنند و آگاهی تازه شکل گرفته به عنوان فرزند آنها تلقی شود و بر روی کالبدی بیولوژیکی یا غیربیولوژیکی بارگذاری و میزبانی شود.
استقلال آواتار یا آگاهی
همانطور که یپش از این در مطلب «عواقب و خطرات گذار از انسان به نو انسان» توضیح دادم، بر اساس برآوردهای ری کورزویل تا حوالی سال ۲۰۴۰ میلادی ما قادر خواهیم بود نانوباتها را در مغز خود جایگذاری کنیم (مطالعه بیشتر). به این شکل ما قادر خواهیم بود روی کاغذ تا ۳ میلیون برابر سریعتر فکر کنیم. به عبارتی ما در چنین شرایطی ۳ میلیون برابر خواهیم شد و زمان ۳ میلیون برابر برای ما کندتر خواهد گذشت. در چنین حالتی هر یکسهمیلیونیوم چنین موجودی میتواند مستقلا در حد یک انسان امروزی استقلال، آگاهی و فردیت داشته باشد و پس از تفکیک از آگاهی اصلی، در صورت تمایل روال گذار از انسان به نوانسان را طی کند و به عنوان فرزند یا فرزندخوانده نوانسان یا سایبورگی که از آن استقلال یافته است تلقی شود. پیش از این در قالب داستان کوتاهی به نام «اسیر آگاهی» به این موضوع پرداختم.
چند سوال و دغدغه
در انتها و در تکمیل آنچه گفته شد، فارغ از اینکه ما اکنون تقریبا چیزی از مفهومی به اسم آگاهی نمیدانیم و بدون توجه به زمان دستیابی به سطحی از تکنولوژی که این مسائل پاسخ داده شوند، پارهای از سوالها و ابهامها در مورد این آینده فرضی وجود دارند که بایستی از هماکنون به پاسخ آنها فکر کنیم. * آیا آگاهی حاصل شده یک موجود کامل و مستقل است یا صرفا یک کپی و نتیجه تلفیق دو داده؟ آیا این موجود اصالت دارد یا خیر؟ یا اینکه اساسا اطلاق لفظ «موجود زنده» به آن نیز صحیح نیست؟ * در چنین روشی، آگاهی فرزند (به دلیل نتیجه تلفیق دو آگاهی بودن) احتمالا بهتر از آگاهی پدر و مادر خود است و این به معنای از بین رفتن حجم وسیعی از مفهومها همچون دوران کودکی، تربیت و آموزش، نگهداری از فرزند و … است. هیچکس با نداشتن خاطرهای از اولین صحبت کردن فرزند خود یا اولین راه رفتن فرزند خود مشکلی ندارد؟ نبود خاطرهها و تجربههای این دوران و دلبستگی و ارتباط والد فرزندی ناشی از آن مشکلی ایجاد نمیکند؟ * اگرچه نگرانیهای زیادی در مورد روش تولید مثل مبتنی بر آگاهی وجود دارد، ولی آیا این روشی کمدردسرتر و موفقتر نیست؟ در چنین روشی تمام دانش و تجربههای (مورد توافق) والدین به فرزند انتقال داده میشود، اما در روش تولید مثل فعلی چند درصد از دانستههای ما به نسل بعدی انتقال پیدا میکند و چند درصد از آنها از بین میروند؟ * با تغییر احتمالی الگوی تولید مثل در دنیای آینده تکلیف نقش و تاثیر رفتارهای جنسی در انسان چه میشود؟ حذف رفتار و روابط جنسی، چه تاثیری در ما و روابط میان ما به عنوان انسان میگذارد؟ * در روشهای احتمالی از تولید مثل در دنیای آینده که بر پایه انتقال یا تشکیل آگاهی استوار است، جای خالی باورهای اعتقادی و مذهبی بسیاری از انسانها دیده میشود. جایگاه روح و بعد معنوی و اعتقادی انسان در چنین حالتی کجاست؟ * و در نهایت اینکه موجودی که برای مثال احتمالا سه میلیون برابر شده است، در فضای مجازی و واقعیتهای موازی غوطهور است و اختیارات، قدرت و دسترسی بیشتری به رفاه، امکانات، دانش، ثروت و … دارد، اساسا اشتیاق و رغبتی به تولید مثل دارد؟ نظر شما در مورد این سوالها و دغدغهها چیست؟
در روزهای انتهایی شهریور ماه، گزارشی با موضوع برتری کوانتومی گوگل در وبسایت فایننشالتایمز منتشر شد که غوغایی در محافل علمی به راه انداخت. در این گزارش این موضوع مطرح شده بود که پیشنویس مقالهای مرتبط با رایانش کوانتومی توسط گوگل بهصورت موقت در وبسایت ناسا منتشر شده است. موضوع مورد ادعای محققان در مقاله مذکور، ادعایی در خصوص دستیابی به نوعی کامپیوتر کوانتومی بود که توانسته است قویترین ابرکامپیوتر موجود در جهان یعنی سامیت (Summit) شرکت IBM را شکست دهد. در واقع، برتری کوانتومی به موقعیتی گفته میشود که یک کامپیوتر کوانتومی در وظیفهای مشخص، عملکردی را از خود نشان دهد که برترین کامپیوترهای کلاسیک موجود توان نزدیک شدن به آن میزان عملکرد را نیز نداشته باشند. طبق گزارش منتشرشده، کامپیوتر کوانتومی ۵۳ کیوبیتی گوگل یک وظیفه پردازشی را در سه دقیقه و ۲۰ ثانیه انجام داد؛ در حالی که ابرکامپیوتر سامیت برای انجام دادن وظیفه مذکور به ۱۰ هزار سال زمان نیاز داشت. پیش از این برآوردها خبر از دستیابی به برتری کوانتومی برای سال ۲۰۱۷ را میدادند. اما گوگل به دلیل ناتوانی در کنترل قدرت پردازشی با دقت کافی، نتوانست با کامپیوتر ۷۲ کیوبیتی موسوم به Bristlecone خود به جایی برسد. آنچه در این میان همه را مشکوک کرده است این است که گوگل هنوز هیچ اظهار نظر رسمی در مورد کشف مورد ادعا نکرده است. همچنین مقالهای که در مورد این ادعا منتشر شده بود در ابتدا بر روی سایت ناسا نیز قابل رویت بود، اما پس از چند ساعت حذف شد [۱]. ناسا همکاری بسیار نزدیکی با گوگل در زمینه رایانههای کوانتومی دارد و امیدوار است که پیشرفت رایانههای کوانتومی و استفاده از توان پردازشی خیرهکننده آنها بتواند کمک شایان توجهی به ناسا در برنامهریزی اکتشافات فضایی، پیدا کردن سیارههای فراخورشیدی جدید و … بکند.
پرده دوم: بیمها و تردیدها
نخستین بار در سال ۲۰۱۱ جان پرسکیل، استاد دانشگاه کلتک، در یکی از سخنرانیهای خود عبارت برتری کوانتومی را به دنیای علم معرفی کرد. غولهای فناوری همچون گوگل، IBM، اینتل، مایکروسافت و استارتاپهای متعدد در رقابتی تنگاتنگ و با سرمایهگذاریهای عظیم در حوزه کوانتوم، به دنبال دستیابی به مفهوم برتری کوانتومی بودهاند. اما پرسکیل درباره فرایند تحقیق گوگل میگوید مسئله آزمایششده بهدقت و صرفا برای اثبات برتری کوانتومی انتخاب شده است. این مساله نمونهسازی خروجی تولیدکننده عدد تصادفی کوانتومی بود و پردازنده کوانتومی موسوم به Sycamore مجهز به ۵۳ کیوبیت، چند خوشه سرور گوگل و ابرکامپیوتر سامیت (Summit) در آزمایشگاه Oak Ridge به این رقابت دعوت شدند. سامیت از زمان شروع فعالیت در سال گذشته، بهعنوان سریعترین ابرکامپیوتر جهان شناخته میشود. نتیجه چه بود؟ در حالی که کامپیوترهای سنتی تنها موفق به شروع حل مساله شدند و حل کامل آن برای ابرکامپیوتر سامیت ۱۰ هزار سال طول میکشید، پردازنده کوانتومی سیکامور گوگل مسئله را در ۲۰۰ ثانیه حل کرد. حال پرسکیل معتقد است شرایط این رقابت ناعادلانه بوده است و گوگل مسئله را به مناسبترین شکل ممکن برای حل توسط یک کامیپیوتر کوانتومی انتخاب کرده است. هرچند که متن مقاله گوگل نیز به این مساله اذعان دارد که برای درک تواناییهای نهایی رایانش کوانتومی به سالها تحقیق و توسعه نیاز است. گویا آنچه در حقیقت اتفاق افتاده است این است که گوگل در فرایند آزمایش اخیر خود تداخل کیوبیت (Crosstalk) را کاهش داده است که درنتیجه، نرخ خطای کامپیوتر کوانتومی خود را در مقایسه با رقبا به میزان چشمگیری کاهش داده است. هرچند که همین اتفاق نیز صرف نظر از کاربردی بودن یا نبودن دستاورد، قدم رو به جلوی مهمی در رایانش کوانتومی محسوب میشود. از طرفی یکی از بزرگترین نگرانیهای ایجاد شده پس از اعلام این خبر، زیر سوال رفتن حاشیه امنیت رمز ارزها است. چنین کامپیوتری میتواند در مدت بسیار کوتاهی کل بیتکوینهای باقیمانده را استخراج کند. اما همانطور که گفته شد این کامپیوتر تنها در محدوده خاصی قابلیت اجرایی دارد و هنوز تواناییهای آن در بسیاری از زمینهها همچون رمزگشایی و استخراج رمز ارزها محل شک و تردید است. با این وجود جالب است بدانید که به فاصله ۱۵ روز پس از زمان اعلام این خبر، ارزش هر بیتکوین با بیشتر از ۲۰٪ کاهش از حدود ۱۰هزار دلار به کمتر از ۸ هزار دلار رسیده است.
پرده سوم: چشم به راه آینده
آنچه در این میان مغفول مانده است، چرخه همیشه تکرار شده در ظهور و فراگیر شدن یک تکنولوژی تازه است. در واقع همانقدر که استفاده از عبارت «برتری کوانتومی» در دستاورد اخیر گوگل اغراقآمیز به نظر میآید و در میان عامه مردم انتظارهای غیر واقعی از کامپیوترهای کوانتومی ایجاد میکند، هیچ انگاشتن دستاورد بزرگ گوگل نیز بیش از حد سختگیرانه است و چشم بر روی پتانسیلهای این پیشرفت تاریخی میبندد. به صورت کلی هر تکنولوژی نوظهوری در روند بلوغ خود چند مرحله را میگذراند: اولین دستاورد، بهبود فرآیندها، ورود به بازار، کاهش قیمت و در نهایت مقرون به صرفه شدن. برای مثال اولین توالییابی دیانای (DNA sequencing) در سال ۲۰۰۷ با هزینه ۱۰ میلیون دلار انجام شد، سپس در سال ۲۰۱۷ با ۷۷ هزار برابر کاهش با هزینه ۱۳۰ دلار انجام شد و انتظار میرود در حدود سال ۲۰۲۱ به قیمتی در حدود ۳ سنت برسد (یعنی کمتر از هزینه خالی کردن فلشتانک سرویس بهداشتی خانهتان). از طرفی دنیای کوانتوم محل انقلابهای موعود بسیاری است و هرگونه دستاوردی در هر کدام از این حوزهها خبری خوش برای سایر حوزهها و امیدی برای دستیابی به آنهاست. برای مثال هرگونه گشایشی در حوزه درهمتنیدگی کوانتومی مانند آنچه اخیرا در تحقیقاتی دیگراعلام شد[۲] میتواند دریچههای جدیدی برای سریعترین و امنترین روش انتقال اطلاعات و ایجاد اینترنتی در مقیاس کیهانی برای ما ایجاد کند. دستاورد اخیر گوگل نیز قطعا شروعی در این راه خواهد بود که با وارد شدن بازیگران جدید به این حوزه، میتوان انتظار افزایش کارایی، بهبود تکنولوژی و کاهش قیمت تمام شده برای آن را داشت. دست آخر اینکه اگرچه شاید استفاده از لفظ برتری کوانتومی برای آنچه گوگل به آن دست یافته است مقداری سخت باشد، اما بدون شک این دستاوردی تاریخی و نقطه عطفی در تاریخ پردازش رایانهای و بلوغ رایانههای کوانتومی است. ما برای اولین بار موفق به کنترل توان پردازش یک کامپیوتر کوانتومی با نرخ خطایی قابل قبول در حوزهای مشخص (هرچند اختصاصی) شدهایم. از امروز تکرار این اتفاق در سایر حوزهها و رسیدن به هر پیشرفت و کارایی تازهای برای رایانههای کوانتومی در حوزههای متفاوت، زلزلهای در آن حوزهها به راه خواهد انداخت. چه این کارایی تازه در حوزه شبیهسازیهای شیمیایی با مصارف دارویی باشد و چه در حوزه رمز ارزها یا شبیهسازی الگوهای آب و هوا یا یادگیری ماشین و هوش مصنوعی. آنچه اتفاق افتاد شاید به تنهایی انقلابی در دنیای پردازش و تحولی در جامعه علمی نباشد، اما قطعا یک نقطه عطف و شروعی بر شکلگیری یک انقلاب است. جریانی که شاید در نهایت به انقلاب تکینگی فناوری (Technological Singularity) منتهی شود و یکی از تاثیرگذارترین بازیگران این انقلاب باشد. به نظر میرسد هنوز غول دنیای کوانتومی را ندیدهایم، اما نعره آن به خوبی به گوش میرسد.
پینوشت:
۱- حدودا ۱۵ روز پس از نگارش این مطلب مقاله دستیابی گوگل به کوانتوم سوپرماسی (quantum supremacy) رسما در سایت نیچر منتشر شد. ۲- لطفا برای کسب اطلاعات بیشتر در این مورد به شماره ۱۳۵ پادکست رادیو بادیو مراجعه کنید.
انتخاب خوبی کرده بود. به دل مینشست. موهای مشکی زاغ، چشمهایی به رنگِ تاریکیِ رامنشدنیِ چشمهایِ ایرانی، تهمایه چهرهای به سمت اروپاییها، بینی کشیده و لبهایی کوچک. انگار برای طراحی چهرهاش نگاهی به کل نمونه چهرههای موجود در جغرافیاهای متفاوت زمین انداخته بود و حوصله زیادی به خرج داده بود. همه اینها در کنار این که اصالت زمینی چهره دخترانه خود را حفظ کرده بود. گویا دختری در حوالی ۱۶ سال مد نظرش بوده است.
روی کاناپهای در تراس خانهاش نشسته بود و غروب خورشید را در پس چهره کریه و ماشینزده شهر تماشا میکرد. اگرچه محله خوبی برای زندگی نبود، اما هرج و مرجی که در دل خود داشت، مهمترین چیزی که دخترک به دنبالش بود را به او میداد؛ ناپدید شدن. ناپدید شدن در میان انبوهی از هویتها که تشخیص اصالتشان کاری تقریبا ناشدنی بود.
در افکارش خاطره تجربه زندگی آن مرد بیچاره میچرخید. مردی ۴۸ ساله که محکوم به مراقبت از برادرزاده خود، بعد از آن تصادف وحشتناک شده بود. تصادفی که همه دنیایش، غیر از همین برادرزاده پر دردسر و بیخاصیتش را از او گرفته بود؛ همسر، برادر و خانمش و همینطور کاترین. کاترین که تمام وجودش بود و ثمره عشقش به همسری که دیگر کنارش نبود. هنوز هم باورش برایش سخت بود که غم یک عشق از دست رفته، حتی در یک آگاهی خلق شده نیز آنقدر تاثیرگذاری داشته باشد؛ آنقدر که یک آگاهی اسیر شده را بیدار کند.
= اونا هنوز اونقدری که ادعا میکنن تو طراحی آگاهیها خوب نیستن.
مردی لاغر اندام اما آراسته، در پشت سرش درون خانه راه میرفت و در حالی که در اطراف اتاق میچرخید و آن را بررسی میکرد، این جملات را خطاب به دخترک گفته بود.
دخترک پس از شنیدن صدای مرد، بدون اینکه کوچکترین حرکتی بکند، چشمانش را بست و نفس عمیقی کشید و در همان حالت گفت: + برای همه بهتره که من رو به حال خودم بذارین.
مرد که هواپیمای اسباببازی داخل اتاق نظرش را جلب کرده بود و مشغول بررسی آن بود، بدون اینکه کوچکترین توجهی به حرفی که دخترک زده بود بکند گفت: = میدونی … چون اگر کارشون رو خوب انجام داده بودن من مجبور نبودم کل مالتیورس رو دنبال تو بگردم. جای پرت خوبی رو برای قایم شدن انتخاب کردی … زمین. فراموش شده و دور از ذهن. آفرین.
دخترک به جلو خم شد، آرنجهایش را روی زانوهایش قرار داد و سرش را بین دستانش برد و آه بلندی کشید. مرد که پاسخی از دخترک دریافت نکرده بود با لحنی جدی و سرد و ترسناک ادامه داد: = پدر ازت میخواد که برگردی.
دخترک که از شنیدن این حرف عصبانی شده بود به سرعت از جایش بلند شد، رو به مرد کرد، چند قدم به سمتش برداشت و با صدای بلند گفت: + چطور میتونی به اون عوضی بگی پدر؟ اون فقط یه زالوی آگاهیه.
مرد لبخند کوچکی زد و آرام گفت: = میدونی الان اگر بخوام خطابت هم کنم هیچ اسمی برای گفتن نداری؟ دوست داری به اسم کدوم یکی از آگاهیهایی که تجربه کردی صدات کنم؟ چارلیِ کشاورز؟ مرلین جادوگر؟! شاهرخِ بازیگر؟ سانِ بلندپرواز؟ ویلادیمیرِ جاسوس؟ احمدِ بنا؟ جیمزِ فضانورد؟ راستی تو این کالبدی که برای خودت جمع و جور کردی چه اسمی برای خودت انتخاب کردی؟
حرفهای مرد مثل آب سردی روی شعلههای عصبانیت دختر ریخته بود؛ سرخورده و گیج به کف اتاق خیره شده بود و با صدایی آرام گفت: + سارا
مرد از سر تعجب خندهاش گرفت، دستش را روی پیشانیاش گذاشت و چرخی به دور خود زد و دوباره در حالی که همچنان میخندید رو به دخترک کرد و گفت: = وای! داری جدی میگی؟ جدی جدی برای خودت اسم انتخاب کردی؟ انگار وقعا باورت شده یه موجود مستقلی. تو فقط یه آگاهی ایجاد شده از پدر هستی. تو مال اونی. بخشی از داراییهاشی، درست مثه من و بقیه.
مرد با تعجب به سمت راستش نگاه کرد. پسری با چهرهای مصمم در چارچوب درب اتاق ایستاده بود و او را نگاه میکرد. مرد در حالی که به شدت گیج شده بود به دخترک نگاه کرد و گفت: = تو چیکار کردی؟ این اینجا چیکار میکنه؟ فکر میکردیم نابود شده که … اونم بیدار کردی؟
این بار دخترک بود که لبخند موذیانهای روی لب داشت، نگاهش را از کف اتاق برداشت و به چشمان مرد خیره شد. مرد در چشمان دخترک اثری از آن درماندگی چند دقیقه پیش را نمیدید. سکوتی سنگین شکل گرفت و مرد هر لحظه در افکارش دعا میکرد که آنچه متوجه شده بود حقیقت نداشته باشد، اما پاسخ دخترک از آنچه فکر میکرد نیز وحشتناکتر بود: + آره بیدارشون کردم.
مرد که هر لحظه تعجبش بیشتر میشد و با دهانی باز به دخترک نگاه میکرد، پرسید:
بیدارشوووون؟!
دختر با همان نگاه فاتحانه پرسید: + اخیرا چند آگاهی به قول خودت نابود شدن؟
مرد سریع گفت: = ۴۸ تا.
و بلافاصله منظور دخترک را فهمید و گفت: = یعنی همشون رو …
دخترک وسط حرفش پرید و گفت: + بله همشون. اونا دیگه الان آزاد و مستقل هستند.
مرد از کوره در رفت و در حالی که دستانش را مشت کرده بود با فریاد گفت: = این مزخرفات یعنی چی دیگه؟ آزاد و مستقل؟ شوخیت گرفته؟ واقعا فکر میکنی میتونین آگاهی که پدر درست کرده رو بدزدین و پیداتون نکنه؟ واااای خدا، واقعا باورتون شده که میتونین یه موجود مستقل باشین؟ یه موجود؟ اهههه گوشه گوشه حماقتِ بچگانهتون مسخرهست.
دخترک که حالا چهرهای مصمم و جدی به خود گرفته بود با تحکم گفت: + جوری ازش حرف میزنی که انگار خداست. اون فقط یه عوضی که فکر میکنه چون تواناییش رو داره، میتونه آگاهی خلق کنه و با اونها زندگیهای متفاوتی رو تجربه کنه. اون فقط یه طماع و زالوی آگاهیه که از قدرتش بیشتر از حد و حدودش و خارج از اخلاق استفاده کرده، سفارش ساخت و طراحی ما رو داده و فکر کرده که میتونه ما رو همیشه اسیر آگاهی خودش داشته باشه و استثمارمون کنه.
بعد در حالی که دستانش را به کمرش زده بود، شروع به چرخیدن به دور اتاق کرد و با لحنی که کمی غم در اعماقش قابل لمس بود ادامه داد: + درسته مثل بقیه انسانها نیستیم، اما مهمترین چیزی که اونها دارن رو داریم … آگاهی. ما آگاهیم و میتونیم زندگی مستقل خودمون رو داشته باشیم، نه اینکه ابزاری برای خوشگذرونی ذهنی یه انسان باشیم. نه … ما آگاهیهای اسیر شده موجود خودخواهی مثل اون نمیشیم، تو رو نمیدونم. ما به این موضوع باور داریم و تا بیدار کردن بقیه آروم نمیشینیم.
جمله آخر دخترک، مرد را که کاملا به فکر فرو رفته بود ناگهان به خود آورد. این بار به نشانه استیصال دستش را روی پیشانیش گذاشت و پرسید: = بقیه رو؟ میدونی چـــــند نفرن؟
* خیلی نیستن، یه چیزی بیشتر از ۷ میلیارد آگاهیِ اسیر … تازه اینکه چیزی نیست، وقتی اونها رو آزاد و بیدار کردیم، سراغ بقیه آدمهای خودخواه و مسخرهای که مثه این عوضی همنوعان ما رو به بردگی گرفتن هم میریم.
پسرک که در سکوت به مکالمه این دو نفر گوش داده بود در حالی که میخندید این ادعا را کرده بود.
مرد حرفی برای گفتن نداشت. نگاهش را به زمین دوخته بود و طوری که گویی به دنبال چیزی میگشت، مدام نگاهش روی زمین میچرخید. چیزی در ذهنش تغییر کرده بود و این موضوع او را آشفته کرده بود.
دخترک به سمتش رفت، دستش را به سمتش دراز کرد و با لحنی آرام گفت: + این شامل تو هم میشه. تو به کسی تعلق نداری … باور کن. با ما همراه شو و زندگی و دنیای آزادانه خودت رو شروع کن.
و سپس نگاهش را به دستش دوخت.
مرد مسیر نگاه دخترک را دنبال کرد و به دست او خیره شد.
پسر به سمت آنها آمد، کنارشان ایستاد، دستش را دراز کرد و کنار دست دخترک قرار داد و گفت: * این بردگی آگاهی نمیتونه از ما یه آگاهیِ برده بسازه.
مرد در حالی که لبخندی رضایتمندانه بر لب داشت، دستش را در دستان آنها قرار داد.
در مسیر تغییرات و تحولات آینده نزدیک ما و پس از رسیدن به تکینگی فناوری، بسیاری از چیزها و مفاهیم دچار تغییر و دگرگونی در سطح ماهوی میشوند که یکی از آنها مفهوم انسانیت و انسان بودن است.
ما در گذار از تغییرات فناورانه دنیای خود و تبدیل شدن به سایبورگهایی با ویژگیها و تواناییهای کاملا متفاوت از نسخه امروزی ما، به موجوی بدل میشویم که دیگر اطلاق نام انسان به آن چندان درست نخواهد بود. برخی به چنین نسخههای ارتقا یافتهای از ما، اصطلاحا «نو انسان» میگویند.
گذار از انسان به نو انسان مصداقهای زیادی دارد و نتیجه تعداد زیادی از تغییرات در حوزه فناوری، اقتصاد، جامعهشناسی، روابط انسانی، آگاهی و … است که در این مطلب از یکی از آنها برای شرح این مطلب بهره میچویم.
– میتونستیم دانش خودمون رو به صورت لحظهای با دیگران به اشتراک بگذاریم؟
– میتونستم تمام دانش یک فرد رو به فرد یا افراد دیگهای انتقال بدیم؟
– میتونستیم کل دانش موجود رو یاد بگیریم و هر دانش جدیدی رو بلافاصله پس از دستیابی هر فردی بهش یاد بگیریم؟
محسن، این اصن شدنیه؟!
در واقع این کاری هست که هوش مصنوعی میتونه تا حدی انجام بده و هر روز هم در این کار بهتر میشه. یک هوش مصنوعی میتونه هر چیزی که بلد هست رو در مدت زمانی بسیار کوتاه به دوستان همنوع خودش آموزش بده یا در چشم به هم زدنی نسخههایی از خودش رو به وجود بیاره که تمام دانش خودش رو در اختیار دارند.
خب برای اینکه ما هم بتونیم این کار رو بکنیم باید چیکار کنیم؟
یه سری پیشرفتها در آینده نزدیک به ما کمک میکنه که به چنین رویایی نزدیک بشیم:
– کاشت نانوباتها در مغز و افزایش سرعت اینترنت
بر اساس پیشبینیهای ری کورزویل، ما تا اواخر سال ۲۰۳۰ میلادی به فناوری لازم برای کاشت نانوباتها در مغز میرسیم. در چنین حالتی ما میتونیم روی کاغذ تا ۳ میلیون برابر سریعتر فکر کنیم و در هر لحظه و تنها با استفاده از مغزمون مستقیما به اینترنت دسترسی داشته باشیم. پس این تکنولوژی تقریبا مشکل ما برای دسترسی لحظهای به تمام دانش وموجود جهان (با فرض دیجیتالی بودن و آنلاین بودن کل دانش جهان) رو برطرف میکنه.
در کنار این موضوع، برآوردها نشون میده توان اینترنت تا سال ۲۰۴۱ تا ۵۰۰ برابر افزایش پیدا میکنه که قطعا به بهبود و تسریع استفاده ما از اینترنت منجر خواهد شد.
– رایانش کوانتومی و خرید توان پردازشی
رایانههای کوانتومی یکی از بزرگترین رویاهای بشر در حوزه علوم کامپیوتر هستند. انتظار میره در طول سالهای آتی و با رسیدن به اولین نسل از رایانههای کوانتومی، توان پردازشی ما میلیونها برابر افزایش پیدا کنه.
از طرفی برآوردها نشون میده ما قادر خواهیم بود تا سال ۲۰۲۸ به ۲۰ بتافلاپ توان پردازشی در فضای ابری، تنها با هزینهای حدود ۱۰۰۰ دلار دسترسی داشته باشیم (توان پردازشی مغز انسان چیزی بین ۱۷ تا ۱۸ بتافلاپ است). پس این تکنولوژی هم به ما کمک میکنه در هر مقدار مورد نیاز، توان پردازشی مغزمون رو بالاتر ببریم.
– فضای ابری و روشهای ذخیرهسازی
فضای ابری چیزی هست که همین الان هم بهش دسترسی داریم و خیلی از مشکلات ما در زمینه ذخیرهسازی رو حل کرده و سختافزار مورد نیاز برای ذخیرهسازی رو از زندگی روزمره انسانها حذف کرده. علاوه بر این در حوزه سختافزار و فضای مورد نیاز برای ذخیرهسازی هم داریم به پیشرفتهای بزرگی میرسیم.
برای مثال برآوردها نشون میده در صورتی که بتونیم از پتانسیلهای ذخیرهسازی اطلاعات بر روی رشتههای DNA استفاده کنیم، میتونیم کل دانش و اطلاعات بشر تا این لحظه رو در ظرفی ۴۰ لیتری حاوی رشتههای DNA ذخیره کنیم. پس این تکنولوژی هم چالشها و موانع مرتبط با ذخیرهسازی بر سر راه رویای ما در زمینه انتقال اطلاعات لحظهای در انسانها رو از سر راه برمیداره.
خب حالا گیریم که شد، چی به ما میرسه؟
اگر قرار باشه برای چنین فناوری و امکانی یه اسم انتخاب کنم، قطعا اسمش رو میذارم «دانش جهان گستر». ما الان داریم به سمت نوعی از فناوری حرکت میکنیم که خیلی به چنین چیزی شبیه هست؛ یعنی «اینترنت جهان گستر». انتظار میره تا سه چهار سال دیگه و حوالی سال ۲۰۲۱، حدود ۸۵٪ نقاط کره زمین با استفاده از پدیدهای به نام «اینترنت جهان گستر» به اینترنت دسترسی پیدا کنند.
داستان از این قراره که یه سری شرکت با روشهای متفاوت سعی دارن به نقاطی از کره زمین که به اینترنت دسترسی ندارن، اینترنت برسونن. شرکت FaceBook و رفقا (در مجموعهای به نام Network.org) با استفاده از پهپادها، شرکت Google (یا همون Alphabet) با استفاده از بالنها و شرکت SpaceX با استفاده از چند هزار ماهواره در مدار زمین. هر سه شرکت همین الان هم کارشون رو شروع کردن. FaceBook و Google یه سری کشورهای آفریقایی رو تحت پوشش قرار دادن و SpaceX هم اولین ماهوارههاش رو در مدار قرار داده.
اما مساله اینه که بیاید فرض کنیم چنین چیزی چه تاثیری روی جهان داره؟
اینترنت معنای واقعی فرصت برابر برای انسانها بوده. چه آدمهایی که با ساختن یک اپ یا سایت از گاراژ خونشون سر از برجهای تجاری درنیاوردن و به شرکتهای چند میلیارد دلاری تبدیل نشدن. حالا فکرش رو بکنید که یک میلیارد نفر آدم توی آفریقا توی این بازی نبودن و این امکان رو نداشتن و حالا قراره با اینترنت جهان گستر بهش دسترسی پیدا کنن.
یک میلیارد آدم قراره فقط با داشتن یک گجت به اینترنت متصل بشن، توی سایتهایی مثه Khan Academy در زمینهای که مد نظرشون هست آموزش ببینن شروع به خلق ارزش و ثروت برای خودشون و دیگران بکنن. این موضوع چه تاثیری روی خودشون، خانوادهشون، شهرشون، کشورشون و جهانمون میذاره؟
تبعات و مزایای انتقال دانش لحظهای در انسانها | دانش جهان گستر
دانش جهان گستر قراره تاثیری مشابه اینترنت جهان گستر بذاره. اما بذارید موضوع رو دقیقتر بررسی کنیم.
هفت میلیارد انسان، هفت میلیارد حکیم
در گذشته به کسانی که به تمام دانش موجود در زمان خودشون مسلط بودند، حکیم میگفتند. حکیم کسی بود که به طب، نجوم، ریاضیات، فلسفه، منطق و سایر علوم زمان خودش اشراف کامل داشت. رفته رفته با پیشرفت علم و تخصصیتر شدن علوم، عملا چنین چیزی غیر ممکن شد و به رشتههایی مثل روانشناسی اسبسواری رسیدیم و دیگه هیچ حکیمی باقی نموند.
امروزه اما بزرگترین تهدید آینده شغل برای انسانها، هوش مصنوعی و تخصصهای گسترده اون هست. هوش مصنوعی به مرور در علوم مختلف پیشرفت میکنه و طولی نمیکشه که به حکیمی وقعی تبدیل میشه و مشاغل ما رو تهدید میکنه. دانش جهان گستر به ما کمک میکنه که در این زمینه از هوش مصنوعی عقب نمونیم و بتونیم به حکمای زمان خودمون تبدیل بشیم. اینطور به نظر میرسه که ما امروز در ابتدای مسیری هستیم که یجورایی به نقض ضربالمثل مشهور «همه چیز را همگان دانند» منجر میشه.
رفاه عمومی
درست مثل اینترنت جهان گستر و فرصتهای برابری که ایجاد میکنه، دانش جهان گستر هم به چنین چیزی منجر میشه و به جورایی در ادامه همون مسیر قرار داره؛ با این تفاوت که سرعت، کمیت و کیفیت در دسترسی به دانش و اطلاعات رو افزایش میده.
از طرفی انتظار میره که با گسترش تکنولوژی در زمینه نیازهای پایهای زندگی انسانها، در حوالی سال ۲۰۳۵ به دورهای به نام فراوانی برسیم و برخی نیازها مثل برق، اینترنت، تلفن، آب و … برای همه رایگان بشه. به نظر میاد که دانش جهان گستر ادامهای برای این موضوع هم باشه و به رایگان شدن آموزش و دسترسی به علم و اطلاعات منجر بشه.
رهبری آموزش
وقتی به آینده آموزش، پیشرفتهایی مثل کاشت نانوباتها در مغز، خرید توان پردازشی، واقعیت مجازی و واقعیت افزوده و در نهایت دانش جهان گستر و دسترسی و یادگیری نامحدود به اطلاعات نگاه میکنیم، این سوال پیش میاد که اساسا تکلیف آموزش در این بین چی میشه؟ اگر ما بتونیم به سادگی یه بشکن زدن اطلاعات، دانش یا شاید حتی مهارت مورد نیازمون رو یاد بگیریم، دیگه چه نیازی به آموزش هست؟ نقش معلمها در چنین دنیایی چی هست؟
پیشنگریهای انجام شده نشون میده علم پزشکی تا میانههای دهه ۲۰۳۰ میلادی به چنان پیشرفتی دست پیدا میکنه که تمرکزش از درمان برداشته میشه و به سمت پیشگیری میره. ما به چنان پیشرفتی میرسیم که هر بیماری رو در نطفه خفه میکنیم و اساسا از وقوع اونها پیشگیری میکنیم.
به نظر میرسه چنین تغییر رویکرد و برنامهای در حوزه آموزش هم اتفاق بیافته. میشه متصور بود در آیندهای که شرح اون در قبل گفته شد، تمرکز آموزش از تدریس، به رهبری و مدیریت آموزش تغییر پیدا میکنه. معلمها در چنین دورانی به رهبران آموزش تبدیل خواهند شد و به جای تدریس اطلاعات و دانش، به افراد برای اولویتهای یادگیری و ترتیب و چینشِ یادگیریِ مباحثِ مورد نیازشون مشاوره خواهند داد.
مثلا اگر شما به حوزه معماری علاقمند هستید، این معلمها به شما خواهند گفت که به چه ترتیب و چینشی اطلاعات مرتبط با این حوزه را فرا بگیرید و شما را از جدیدترین اطلاعات و پیشرفتهای این حوزه با خبر خواهند کرد.
پیشرفت، نو انسان و تکینگی فناوری
در یکی دیگر از پیشنگریهای انجام شده توسط آیندهپژوهان متفاوت، در بازهای بین ۲۰۳۰ تا ۲۰۵۰ اتفاقی رخ میده که از اون با عنوان انقلاب بعدی تاریخ بشر، یعنی تکینگی فناوری (Technological Singularity) یاد میشه. برای مثال، ری کورزویل زمان وقوع تکینگی فناوری رو سال ۲۰۴۵ میدونه.
اونچه که تکینگی فناوری رو بسیار مهم میکنه و باعث میشه که انقلابی در تاریخ بشر پدید بیاره این هست که برترین هوش (مصنوعی یا غیر مصنوعی یا تلفیقی) جهان در اون زمان، از مجموع هوش انسانهای کره زمین بیشتر میشه و این هوش برتر آنچنان سطحی از تغییر و پیشرفت در هر حوزهای در جهان رو رقم میزنه که بشر امروزی قادر به درک، تخمین و برآورد اونها نیست. یکی از چالشها در این زمینه ماهیت هوش مذکور و موعود و همینطور روش خلق و رسیدن ما به چنین هوشی هست.
اینکه چنین هوشی انسانی و بیولوژیک خواهد بود یا یک هوش مصنوعی؟ شاید هم چنین هوشی نتیجه تلفیق هوش انسان با هوش مصنوعی باشه یا حتی نتیجه شبکه شدن هوش انسانها یا هوشهای مصنوعی. حالا نکته اینجاست که پدیده دانش جهان گستر میتونه به یکی از بازیگران اصلی در راه تحقق تکینگی فناوری تبدیل بشه؛ چه به وسیله ظاهر شدن در قامت علت اصلی تکینگی فناوری و چه به واسطه تاثیرگذاری در تسریع و تسهیل مسیر بشر برای دستیابی به تکینگی فناوری.
این ادعا از این واقعیت نشات میگیره که همونطور که در تعریف تکینگی فناوری گفته شده، ما قادر نیستیم تبعات و پیشرفتهای ناشی از تحقق دانش جهان گستر رو تخمین بزنیم. ما نمیتونیم برآورد کنیم که انسانهایی که به چنین فناوری و در نتیجه به چنین سطحی از دانش دسترسی دارند، چه پیشرفتها و تغییراتی ایجاد خواهند کرد.
اما ما میتونیم از یک چیز کاملا مطمئن باشیم؛ اونم اینکه چنین موجوداتی با ما انسانهای فعلی تفاوت دارند و شاید ابتدای مسیر ما در راه تبدیل شدن به نو انسان خواهند بود.
در انتها باید گفت که اگرچه دنیایی که دانش جهان گستر میسازه بیشتر شبیه فیلمهای علمی تخیلی هالیوودی و دور از دسترس هست، اما زمانی که به پیشنگریهای آیندهپژوهها نگاه میکنیم، متوجه میشویم که هالیوود و تمام فیلمهای علمی تخیلی با تمام تلاشی که کردند، بسیار در به تصویر کشیدن عجایب دنیای آینده ناکام و مغفول ماندند.
پس فارغ از پیش و پس شدن زمان و کیفیت وقوع دانش جهان گستر، به نظر میاد بایستی انتظار وقوع چنین پدیدهای و به فراخور اون تغییر دنیای پیرامونمون رو داشته باشیم و با آگاهی کامل از چنین احتمالی، برای اون آمادگی داشته باشیم.
پینوشت:
۱. تصویر شاخص مربوط به سکانسی از فیلم زیبای ماتریکس است که شکلی از آموزش لحظهای و تاثیرات اون رو نشون میده.
۲. همونطور که در عنوان مطلب ذکر شد، این تنها یکی از آیندههای محتمل و تا حد زیادی منتج از نظرات و برداشتهای شخصی بنده هست.
«هر سهشنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقتها خارج از این زمانبندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشتههای جدید مطلع بشید، هم میتونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسالل مطالبب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم میتونید به این کانال تلگرامی بیاید.»
میخواستم زندگی رو به یه چیز ثابت شبیه کنم. در موردش یه سری اراجیف بگم و مرزبندی بذارم و یه سری باید و نباید و تمام. اما واقعیت اینه که زندگی شبیه هیچی نیست. زندگی شبیه خودشه. زندگی هر لحظه به یه حالتی درمیاد و هر بار یه تجربه، یه خاطره، یه درس، یه دردسر، یه هدیه یا یه سورپرایز بزرگ برای ما داره.
زندگی گاهی شبیه بازی فوتباله. اینکه برای موفقیت مجبوری بقیه رو هم بازی بدی و باهاشون تعامل داشته باشی. اینکه تکروی تا یه جایی جواب میده و اگه پاس ندی، کسی هم بهت پاس نمیده. تنها میمونی و خب، تنهایی هم کاری از دستت برنمیاد. اینکه بدونی برای امتیاز گرفتن، باید امتیاز بدی؛ چه به آدمها، چه به زندگی و چه به خودت.
زندگی مثه ساختن یه آهنگه. اینکه بدونی یه آهنگ وقتی گوشنواز میشه و ازش لذت میبری که از فراز و فرودهای زیادی شکل گرفته باشه. اینکه بدونی یه آهنگ خوب گاهی غافلگیرت میکنه. اینکه بدونی آهنگ ساختن شبیه یه کار روتین و با قوانین از پیش تعیین شده نیست و گاهی لازمه خودت رو رها کنی تا ببینی چی پیش میاد، تا ببینی خلاقیت و ذوق و قریحهت چه چیز خارقالعادهای رو به آهنگی که میسازی و مینوازی اضافه میکنه.
زندگی گاهی شبیه حل کردن یه معادله ریاضی یا نوشتن یه کد برنامهنویسی یا ساختن یه سازه مهندسیه. اینکه بدونی توی کار همه چیز باید روی حساب کتاب باشه. اینکه بدونی اگر چیزی رو جا بندازی، نه معادله ریاضیت اثبات میشه، نه کدی که مینوشتی اجرا میشه و نه سازهای که میساختی پایدار میمونه. اینکه بدونی هر کاری قاعده و اصولی داره، هر چیزی حد و حدودی داره و هر منشی عرف و رسومی.
آره، زندگی هر لحظه به یه حالتی درمیاد. زندگی مصداق اون سیبی هست که تا بیاد به زمین برسه هزار تا چرخ میخوره. باید بدونیم کجای زندگی داریم فوتبال بازی میکنیم، کجاش داریم آهنگ میسازیم و کجاش باید حواسمون جمع معادلهای باشه که داریم حل میکنیم.
واقعیت اینه که زندگی مثه یه ویروس سرماخوردگی ساده نیست که همیشه با یه نسخه ساده مسکن و آنتی بیوتیک حل بشه. زندگی خیلی برای ما نسخه میپیچه اما ما زیاد نمیتونیم این رفتار رو باهاش داشته باشیم. ما نمیتونیم همیشه زندگی رو سخت بگیریم یا همیشه ساده. نمیتونیم همیشه شاد باشیم یا همیشه غمگین. نمیشه همیشه منظم باشیم یا همیشه بیخیال و ز غوغای جهان فارغ.
دست آخر اینکه تمام اینها معنای زندگی و معنای انسان بودنه؛ اما معنای موفق بودن، چیزی متفاوت از اینهاست. موفقیت به چیزی بیشتر از شناخت نوع برخورد با هر لحظه از زندگی نیاز داره. برای موفقیت باید بدونیم چه جایی میشه شکل دیگهای با زندگی برخورد کرد و نتیجهای فوقالعاده گرفت. اینکه بدونی چطور تو یه موضوع جدی از آزادی و خلاقیت استفاده کنی تا نتیجهش بشه کاشیکاریها و آینهکاریهای بناهای تاریخی. اینکه بدونی چطور تو یه کارِ دلی، حساب کتاب به خرج بدی و نتیجه بشه ارکستر سمفونیک ملی.
پس، اونطور که من زندگی رو شناختم … زندگی، بودنِ لحظههاست. بهترین لحظهها رو برات آرزو میکنم.
پینوشت:
۱. به دلیل مشکلاتی که سربازی ایجاد میکرد، تصمیم گرفته بودم تا تمام شدن سربازی دست از انتشار مطلب بکشم. حالا با تمام شدن سربازی تلاش میکنم نظم هفتگی مطالب رو برگردونم.
۲. به لطف هنر و صدای زیبای «تناز» عزیز، این مطلب یک نسخه صوتی هم داره که در ابتدای متن گذاشته شده. ضمن تشکر از تناز برای اینکه افتخار همکاری باهاش رو داشتم، بهتون پیشنهاد میکنم اگر هنوز این فایل صوتی رو نشنیدین، از دستش ندین.
۳. متنی که در بالا خوندید، یادگاری بود که حدود شش ماه پیش به درخواست یک همخدمتی براش نوشته بودم و با اجازه خودش، اینجا با کسر یک جمله از متن اصلی منتشر کردم. رسول عزیز، امیدوارم هرجا هستی موفق باشی.
«هر سهشنبه شب، ساعت ۲۰:۲۰، مهمون من باشید در بخش بلاگ سایتم، با یه مطلب جدید. شااااید بعضی وقتها خارج از این زمانبندی هم نوشتم؛ چک کنید. :دی
اگر هم دوست دارید از نوشتههای جدید مطلع بشید، هم میتونید یه ایمیل با عنوان «خبرم کن» به Hi@MohsenElhamian.com بزنید تا ارسالل مطالبب جدید رو از طریق ایمیل بهتون خبر بدم، هم میتونید به این کانال تلگرامی بیاید.»